هنر معاف از عوارض-بخش اول
نویسنده: هیتو استیرل(Hito Steyerl)
مترجم: آرمین مالکی
۱- موزهی ملّی
این فایلی است که سال ۲۰۱۲ در ویکیلیکس منتشر شده. بخشی از پروندههای پایگاه دادهی سوریهی ویکیلیس. نام این فایل “۳۱۶۷۸۷_Vision Presentation—Oct 30 2010 Eng.pptx” است، در قالب پاورپوینت، به تاریخ اکتبر ۲۰۱۰٫ محتوای فایل، جزئیات برنامههای اسما الاسد، بانوی اول سوریه، برای آیندهی موزههای سوریه است. سازمان زیر نظر او درنظر دارد جهت پیشبرد توسعهی سیاسی و اقتصادی سوریه و تقویت هویت ملّی و غرور فرهنگی، شبکهای از موزهها ایجاد کند. موزهی لوور فرانسه در فهرست شرکای این برنامه قرار دارد. از لوور و گوگنهایم بیلبائو (Guggenheim Bilbao) بهعنوان نمونههای الهامبخش بازطراحی موزهی دمشق نام برده شده.
کنفرانسی در آوریل ۲۰۱۱ برای معرفی برندهی رقابت بینالمللی طراحی موزهی ملّی برنامهریزی میشود. با این حال، سه هفته پیش از این تاریخ، گزارش شد که بیست تظاهرکننده در حالی «کشته شدهاند که صد هزار نفر در شهر درعا تظاهرات میکردند». تا آن زمان، دعوتنامهی کنفرانس برای تعدادی از سخنرانان برجسته ارسال شده بود، از جمله مدیر موزهی لوور و موزهی بریتانیا. ۲۸ آوریل ۲۰۱۱، روزنامهی هنر گزارش میدهد که کنفرانس به دلیل تظاهرات خیابانی لغو شده. برندهی رقابت معماری موزهی ملّی هیچگاه اعلام نشد.
نمای بیرونی مرکز فرهنگی پارک سومر،دیاربکر،ترکیه
۲- دوباره هرگز
برای ساختن یک ملّت، چنانکه بندیکت آندرسون (Benedict Anderson) میگوید، باید سرمایهداری مسلح به ماشین چاپ و موزهای برای روایت تاریخ آن ملّت و طراحی هویتش در دسترس باشد. امروزه، بهجای ماشین چاپ، سرمایهداری مسلح به بانکهای اطلاعاتی و موزههای بسیار وجود دارد. برای ساختن یک موزه، نیازی به یک ملّت نیست اما اگر ملّتها شیوههایی برای سازماندهی فضا و زماناند، موزهها هم چنیناند. همانطور که فضا و زمان در حال تغییراند، موزهها هم تغییر میکنند.
تصویر نگارخانهی هنر شهرداری دیاربکر در ترکیه را نشان میدهد. از ژوئن تا سپتامبر ۲۰۱۴، نمایشگاهی دربارهی نسلکشی و پیامدهای آن در جریان است. نمایشگاه «دوباره هرگز! عذرخواهی و کنار آمدن با گذشته» نام دارد. پوستر آن نخستوزیر سابق آلمان غربی ویلی برانت را در حالی نشان میدهد که در برابر مجسمهی یادبود گتوی ورشو زانو زده است.
در سپتامبر ۲۰۱۴، این موزه تبدیل به اردوگاه پناهندگان شد. موزهای که نمایانگر یک ملت نبود، بلکه آدمهایی را که از فروپاشیهای ملّی گریخته بودند، پناه داده بود.
پس از این که شبه نظامیان گروه موسوم به «دولت اسلامی» در اوت ۲۰۱۴ از مرز سوریه و عراق عبور کردند و عملاً بخشی از این مرز را از میان بردند، چیزی بین پنجاه تا صدهزار پناهندهی یزیدی، منطقهی شنگال در شمال عراق را ترک کردند. بیشتر آنها، از طریق راهروی امنی که شورشیان کرد گشودند، کوهستان شنگال را پای پیاده پیموده بودند. اغلب در کمپهای روژاوا، در شمال سوریه و چندتایی در شمال عراق ماندند اما بسیاری هم وارد مناطق کردنشین ترکیه شدند، جایی که با مهماننوازی جالب توجهی به آنها خوشآمد گفته شد. شهر دیاربکر نگارخانهی شهرداری را بهعنوان پناهگاه اضطراری در اختیارشان گذاشت. وقتی پناهجویان در فضای نگارخانه روی زیراندازهایشان استقرار یافتند، برای ارتباط گرفتن با اعضای مفقود خانوادههایشان درخواست سیمکارت کردند.
اینجا میز نمایشگاهگردان است که خالی مانده.
۳-شرایط امکان
به عقیدهی نرم افزار (Google N-gram viewer) بسامد استفاده از واژهی «غیرممکن» از میانهی قرن بیستم به شدت در حال کاهش بوده. این یعنی چه؟ یعنی چیزهای کمتر و کمتری غیرممکن هستند؟ یعنی این که «غیرممکنیت»، به مفهوم سنّتی، در حال افولی تاریخی است؟ یا شرایط سنّتی ممکنات در معرض تغییرات زمانی است؟ آیا ممکن و غیرممکن بر پایهی شرایط تاریخمند بیرونی تعریف میشوند؟
به عقیدهی امانوئل کانت، زمان و فضا شرایط الزامی ادراکاند. بدون زمان و فضا، دانش، تجربه و بصیرت امکان آشکارگی ندارند. کانت این نقطهنظر را نگرش «انتقادی» مینامد. به این ترتیب، چگونه زمان و فضایی برای آشکارگی هنر معاصر مورد نیاز است؟ یا بهتر: «نقد» هنر معاصر چه چیز دربارهی زمان و فضای امروز میگوید؟
اگر بخواهیم بیرحمانه متون دانشگاهی بسیاری را خلاصه کنیم اینطور میشود: هنر معاصر ممکن است چرا که سرمایهداری نئولیبرال به علاوهی اینترنت، بینالها، آرت فیرها، تاریخهای موازی و نابرابری درآمد وجود دارند. بگذارید به آن جنگ نامتقارن را هم اضافه کنیم، یکی از عوامل بازتوزیع گستردهی ثروت، همچنین گمانهزنی در سرمایهگذاریهای ملکی، فرارهای مالیاتی، پولشویی و بازارهای مالی بیصاحب.
با نقل از دیدگاههای روشنگر پیتر اُزبرن (Peter Osborne) فیلسوف دراینباره: هنر معاصر به ما فقدان یک زمان و فضا (ی جهانی) را نشان میدهد. به علاوه، وحدتی خیالی را بر برداشتهای گوناگونی از زمان و فضا منطبق میکند و به این ترتیب پوستهای واحد بهوجود میآورد، جایی که چنین پوستهای وجود ندارد.
هنر معاصر به این ترتیب اسم مستعاری برای مشاعات (commons) جهانی میشود، برای فقدان هرگونه زمینهی مشترک، زمانی یا فضایی.
هنر معاصر بر اساس تکثیر مکانهایش و عدم پاسخگوییاش تعریف میشود. از طریق معاملات کلان ملکیای کار میکند که شهرها را در مقیاس جهانی تغییر میدهند و فضای شهری را بازساماندهی میکنند. هنر معاصر حتی همان فضای جنگهای داخلی است که یک دههی بعد، به دلیل بازتوزیع جنگی ثروت، باعث شکوفایی بازار هنر میشوند (لبنان نمونهی معروف آن است. م). هنر معاصر روی سِرورها و فیبرهای نوری اتفاق میافتد، جایی که پیشاپیش بدهی همگانی به ثروت شخصی تبدیل یافته باشد. هنر معاصر جایی اتفاق میافتد که مالیاتدهندگان فریبخوردهای که میپندارند در حال پرداخت بدهی دولتهای دیگر هستند، در واقع به بانکهای بین المللیای یارانه میپردازند که به ملتهای آسیبپذیر (مثلاً یونان. م) قرضهای مخاطرهآمیز تحمیل میکنند یا وقتی روابط عمومی این یا آن رژیم نیازمند شکلی از جراحی زیبایی میشود. هنر معاصر همچنین فضاهای فیزیکی تازهای خلق میکند که از مرزهای حاکمیت ملّتها فراتر میرود.
بگذارید یک مثال معاصر ارائه کنیم: انبار هنر در منطقهی آزاد. اینجا مادر همهی انبارهای هنری مناطق آزاد است: منطقهی آزاد ژنو، محدودهای معاف از مالیات در ژنو که شامل یک ایستگاه قدیمی فریت و یک ساختمان صنعتی میشود. محدودهی آزاد تجاری حیاط خلوت و طبقهی چهارم انبار قدیمی را در بر میگیرد، بهطوریکه نظام قضایی طبقات مختلف ساختمانی واحد با هم فرق میکند، یعنی طبقات دیگر ساختمان بیرون منطقهی آزاد قرار دارند. پارسال، اینجا فضای تازهای برای انبار آثار هنری ایجاد شد. تا همین چند سال پیش، این منطقهی آزاد حتی بهطور رسمی بخشی از سوئیس محسوب نمیشد.
بنابر شایعات، این ساختمان خانهی هزاران اثر پیکاسو است، اما کسی دقیقاً نمیداند چند تا، چون مستندات مربوطه بسیار مبهماند. به هر حال شکی وجود ندارد که آثار هنری موجود در این ساختمان میتواند با موزههایی بسیار بزرگ رقابت کند.
بگذارید اینطور فرض کنیم که این یکی از مهمترین فضاهای هنری جهان در حال حاضر باشد. این فضا نه تنها عمومی نیست، بلکه در جغرافیایی بسیار جالب توجه قرار گرفته. از نظر قانونی، فضای انبارهای هنری در مناطق آزاد تا اندازهای بیرون قلمرو(های ملّی) هستند. برخی از آنها در محدودههای ترانزیت فرودگاهها یا منطقههای معاف از عوارض قرار دارند. کلر ایسترلینگ (Keller Easterling) مناطق آزاد را همچون «قرارگاههای محصور انبارداری» توصیف میکند. اینها اکنون به یکی از اعضای رئیسهی اوربانیسم جهانی تبدیل شدهاند و در سراسر جهان تکثیر میشوند. چنانکه ایسترلینگ عنوان میکند، نمونههایی هستند از «امور بیرون- دولتی» (extrastatecraft) درون «اشکال بدریختی از استثنا» که بیرون قوانین دولت – ملّت قرار میگیرند. در وضعیت چنین معافیت قانونیای است که شرکتهای بزرگ، به خرج شهروندان عادی، از امتیازات بهره میبرند، «سهامداران» جایگزین مالیاتدهندگان میشوند و واحدها جایگزین ساختمانها: «جذابیت مناطق آزاد مانند مراکز مالی آنسوی دریاهاست: امنیت و اطمینان، بدون مته به خشخاش گذاشتن زیادی… و مجموعهای از امتیازات مالیاتی… کالاها در منطقهی آزاد از نظر فنّی در حال ترانزیتاند، حتی اگر در واقع به شکلی فزاینده مناطق آزاد بهعنوان انبارهای دائمی ثروت انباشتهشده مورد استفاده قرار گیرند.»به این ترتیب منطقهی آزاد محدودهای برای ترانزیت جاودانیست.
آیا منطقهی آزاد، با این که خود دائمی است، شکلی از موقتی بودن مادامالعمر است؟ آیا صرفاً محدودهای بیرون- قلمرویی است، یا یک بخش اقتصادی قلابی که به دقت برای بازدهی مالی طراحیشده هم هست؟
منطقهی آزاد واجد تناقضهایی چندگانه است: محدودهی موقتی است که تا ابد ادامه دارد، همچنین محدودهی بیرون- قانونی قانونیشدهای است که دولت- ملّتهایی که از دولتهای شکستخورده تقلید میکنند به شکلی عامدانه و محدود حاکمیت خود را واگذار میکنند تا بقای آن را تضمین کنند. توماس الساسر (Thomas Elsaesser) زمانی برای توضیح دادن خواص آیرودینامیک جتهای جنگندهای که برای بهدست آوردن امتیازی تعیینکننده در مرز فروپاشی سیستمشان عمل میکنند، از اصطلاح «ناپایداری سازنده» استفاده کرد. این جنگندهها کمابیش از جهت مورد نظر «سقوط میکنند» یا «شکست میخورند». دولت- ملّتها درون خود این ناپایداری سازنده را بهکار میگیرند تا در برخی محدودهها عامدانه «شکست بخورند». مثلاً در کشور سوئیس، «۲۴۵ انبار کالای غیرگمرکی» وجود دارد که در محدودههای معاف از قوانین قرار میگیرند. آیا این دولت و دولتهای مشابه مخازنی برای نظامهای قانونی متنوعی هستند که در رابطه با ثروت شرکتها و افراد گوناگون اعمال میشوند یا اتفاقاً اعمال نمیشوند؟ آیا این شکل از دولت بستهای برای بی-دولتی فرصتطلبانه است؟ همانطور که الساسر اشاره کرده، کل اندیشهی «ناپایداری سازنده» نزد او، از بحثی دربارهی فیلم هنرمندان سوئیسی فیشلی و وایس (Fischli and Weiss’s work Der Lauf der Dinge (۱۹۸۷)) ریشه میگیرد. اینجا همهجور چیز میز در فروپاشیای شادخوارانه روی هم فرو میپاشند. گزینگویهی باشکوه فیلم چنین است: «تعادل آنجا از همه زیباتر است که در حال فروپاشیدن باشد.»
از آن میان، منطقهی آزاد محدودهای برای هنر معاف از عوارض (و همچنین وظایف) (duty-free art) هم هست، محدودهای که در آن حاکمیت و شکست آن مطابق (نظریهی) «ناپایداری سازنده» تنظیم میشود تا چیزها دائماً در حال تعادلی شاد، منجمد و در حال فروپاشی باقی بمانند.
————————————————————————————-
لینک مطلب: http://www.e-flux.com/journal/duty-free-art