چه زمانی هنرمندان میتوانند اخلاق را به خاطر هنر منحرف کنند؟
«نویسنده: ناتاشا بل»
مترجم : روژین اسکندری
سوفی کال/سوئیت ونیزی ۱۹۸۰:
«در پایان ژانویه سال ۱۹۸۰، در خیابانی در پاریس مردی را دنبال میکردم که دقایقی بعد آن را در جمعیت گم کردم. با او در همان شب بطور کاملاً تصادفی در افتتاحیهای هنری آشنا شدم. در طول گفتگو، از برنامههای زندگیاش با من صحبت میکرد، همینطور دربارهی برنامهی سفری قریبالوقوع خود به ونیز. پس تصمیم گرفتم که او را تعقیب کنم.»
یک هنرمند چه حقی برای استفاده ابزاری از دیگران در اثر خود دارد؟ حمله به زندگی آنها، نقض حریم خصوصی دیگران، آسیب رساندن به آنها و یا…؟ آیا ما به نامِ هنر و برای هنر چنین موضوعاتی را میبخشیم؟
اینها سوالاتی است که یک دهه قبل با آنها مواجه بودم، زمانی که از رشته «هنر نمایشی» فارغالتحصیل شدم.
در دوران تحصیل گزارشاتی مخفیانه دربارهی نحوهی زندگی و چگونگی تفکرات بهترین دوستم یعنی «لورا» نوشتم، درست در هنگامی که لورا در حال کنار آمدن با جداییاش در رابطهی اخیر خود بود.
در کلاس پایانی سال، ناگهان چشمم به پوشهای افتاد که شامل آن گزارشها و جزئیاتی دقیق از لحظه به لحظهی زندگی لورا و مواردی از این دست بود.
در آخر زمانی که پوشهی گزارشات به دست لورا رسید؛ بسیار عصبانی و ناراحت به نظر میرسید. درواقع آن پروژه را نوعی مراقبت و خیانت از سوی من تلقی میکرد.
اگر چه برای این پروژه نمرهی الف را در کلاس کسب کردم امّا بهترین دوستم یعنی لورای عزیزم را از دست دادم و این وحشتناکترین مسئله برای من بود. چرا که من در آن زمان ۲۱ سال داشتم و از حساسیتهای عاطفی شدیدی برخوردار بودم. به نوعی هم میتوان گفت آن روزگار برایم مرزی میان هنر و زندگی بود!
کال در سال ۱۹۷۰ بارها و بارها ما را با این پرسش روبرو کرد که: آیا هنرمندان هم باید همان استانداردها را با دیگر مردم عادی شریک باشند؟
برای مشاهدهی آثار کال ابتدا باید بپرسیم: آیا این حمله به حریم خصوصی دیگران یا خیانت کردن به اعتماد آنها هزینهی عاطفی و اخلاقی غیر قابل قبولی برای هنر و هنرمند است؟
سوفی کال در هتل/ سال ۱۹۸۱:
«در روز دوشنبه شانزدهم فوریه ۱۹۸۱ به عنوان خدمتکاری موقت به مدت سه هفته در هتل ونتاین استخدام شدم. مسئولیت دوازده سرویس بهداشتی و حمام در طبقهی چهارم به من اختصاص داده شد. در طول انجام وظایف نظافتیام، متعلقات و لوازم شخصی میهمانان را بررسی میکردم؛ اگر چه بسیاری از جزئیات زندگی آنان همواره برای من ناشناخته باقی ماند.
و در نهایت در ششم مارچ روز جمعه شغل موقتم به پایان رسید.»
در سال ۱۹۷۹/ کال مردی را تعقیب میکرد که او را در یک افتتاحیه هنری در پاریس ملاقات کرده بود. کال دوهفته را به جاسوسی و تعقیب آن مرد و عکاسی از بیزینس خصوصی او اختصاص داد. او در کنار این تصاویر شرحی دقیق از جزئیات سوژه و حتی احساسات و تفکرات احتمالی وی را مینوشت. این اثر به نام «سوئیت ونیزی» یا نام سوژهی اثر یعنی «هنری بی» شناخته شده است. درواقع این ماجرا برای کال اولین شرکت در بازی و چالش هنری بود.
در سال ۱۹۸۳/ سوفی کال یک دفترچه آدرس را در خیابان پیدا کرد و قبل از بازگرداندن آن از اطلاعات دفترچه کپی گرفت. سپس شروع به تلفن کردن به مخاطبان این دفترچه و پرسش و جو برای کشف هویت صاحب آن کرد! کال سرانجام یافته های خود را به عنوان یک مجموعه با نام “دفترچه آدرس” در روزنامه فرانسوی لیبراسیون منتشر کرد.
صاحب این مستندات و البته دفترچه گمشده فیلمسازی بود که «پیر بوردری» نام داشت. پس از انتشار مستندات شخصی پیر توسط کال که حاوی بسیاری از جزئیات خصوصی و هویت وی بود، پیر بوردر، کال را تهدید به شکایت و جریمه کرد.
سپس پیر بوردر عکسی برهنه از کال را به دفتر روزنامهای مشهور ارسال کرده و خواستار منتشر کردن آن برای تلافی و انتقام گرفتن از کال شد. درواقع پیر این را انتقام و پاسخی صریح در قبال منتشر شدن هویت خود میدانست و نه ایجاد مزاحمتی برای کال!
هتل/ سال ۱۹۸۳
کال که به عنوان یکی خدمتکار در هتل مشغول به کار بود، در حین کار به جستجوی متعلقات شخصی، نوشتهها و لوازم خصوصی میهمانان هتل میپرداخت. با این بخش از رفتار و آثار کال ما به عنوان مخاطب، حس کنجکاوی و هم احساسی از ناخوشایندی و عذاب وجدان را تجربه میکنیم. درواقع تفکر ناراحت کننده میتواند برای این باشد که: آیا در هر هتلی که ما اقامت داشتهایم نیز ممکن است دربارهی متعلقات و حریم خصوصی ما چنین موارد مشابهای رخ داده باشد؟ یعنی همان بررسیهای موشکافانه و نقض حریم خصوصیمان!
ولی این سوال نیز به وجود میآید که: چه کسی ممکن است مانند کال بخاطر لباس خواب، دمپایی، دفتر خاطرات یا کارت پستالها و دیگر لوازم خصوصیمان، ما و زندگیمان را مورد قضاوت قرار داده باشد؟ و یا حتی چگونه دربارهی ما دچار سوء تعبیر شده است؟
عنصر مهم و اولیهی آثار کال، شریک کردن بیننده و مخاطب در تخلفات خودش است. درواقع با دعوت کردن ما به غرق شدن در خودمان و در روایات و مشاهدات هنرمند، ما را با تخلفات خود همراه میکند.
برای مثال: فضولگرایی! حتی زمانی که آن را زیر سوال میبریم؛ اصولاً سرزنش این آثار و رفتارها فقط برای کال و پدیدهآورندهی آثار به دلیل خدشهدار کردن حریم خصوصی افراد غریبه و فضولی در زندگی آنها نیست. بلکه این نکوهشها برای ما که بیننده این آثار هستیم نیز وجود دارد.
شاید ممکن است با اصول و روش کال کاملاً موافق نباشیم، امّا با درگیر شدن با این آثار خود را شریک جرم و یا تأیید کنندهی چنین آثاری ببینیم.
دهها سال بعد سوالی که هنوز هم باقی میماند این است که: آیا این آثار و اعمال به روایتی هنرمندانه، اخلاقی بودند یا خیر؟
آیا هِنری بی، پیر بوردر یا میهمانان هتل حق حریم خصوصی داشتند؟
آیا هرکدام از ما میتواند انتظار داشته باشد که از نگاه و کنجکاوی هنرمندان در امان باشد؟
سال ۲۰۱۳
روش هنری کال موجب بحث و جدلی جدی در یک نمایشگاه محلی شد. هنرمندی به نام «سونسون» پس از عکاسی از همسایگان خود، حریم شخصی آنها را در این نمایشگاه محلی منتشر کرد. همسایهها از سونسون شکایت کردند امّا او سرانجام در دادگاه پیروز شد و کماکان انتشار تصاویر همسایگان در نمایشگاههای کل کشور ادامه یافت. اگرچه بحث بر سر عکاسی سونسون از همسایهها، بچهها، خانوادهها و حیوانات خانگی و فضاهای خصوصی و قابل قبول بودن آنها باقی میماند! امّا حکم قضایی روشن میکند که حداقل هنرمندان حق ورود و نقض حریم خصوصی و جنبههایی از آن را دارا هستند.
امروزه در سیستم بزرگ فضای مجازی بیشتر ترس مردم مبنی نقض شدن حریم خصوصیشان در شبکههای اجتماعی و این سیستمهای پیچیده است.
هنرمندی بلژیکی به نام «دپورتر» برای کشف این نوع از ترس در انسان از یک شبکهی اجتماعی استفاده میکند.
دپورتر دربرنامه تیندر در سال ۲۰۱۵ زنان و برخی از مردان را که در صفحهی مجازی وی در این برنامه ظاهر شدهاند را ردیابی کرد و سپس تصاویر و نمایههای آنها را در کنار هویت آنان منتشر کرد.
صدالبته نکته مهم ماجرا دربارهی آثاری که وجود دارد این است که با وجود جالب بودن این آثار باز هم بحث و جدلی عمیق دربارهی حریم خصوصی یک شخص در آن نهفته است. این آثار درواقع نشان دهنده بخش کوچکی از «خود» هستند یعنی: فاعل موضوع!
با مطالعه دربارهی کال و آثار او بیشتر دربارهی هنر میآموزیم. همینطور درک بهتر کسانی که حریم خصوصیشان در این
آثار نقض شده است. همانند: هنری بی، پیر بوردر، همسایگانِ سونسون و یا کابران تیندر!
امّا شاید گلایهی واقعی این باشد که آیا درواقع هنرمندان با هویت و تصاویر غریبهها تنها آثاری هنری خلق میکنند؟ و آیا این آسیب رساندن به دیگران به حساب نمیآید؟
استفادهی یک هنرمند اسپانیایی به نام «سانتیاگو سیرا» از موارد مشابه یعنی استفاده از هویت و خصوصیات افراد غریبه باز هم موجب ایجاد سوالاتی اخلاقی میشود. البته این هنرمند اسپانیایی بهجای نقض کردن حریم خصوصی افراد، از آنها میخواهد که در ازای پول بدن خود را در اختیار وی قرار دهند.
فیالمثل ۱۶۰ سانتیمتر خط تتو بر روی چهار نفر (در سال ۲۰۰۰)
سیرا به روسپیهایی که اعتیاد داشتند، در ازای اینکه به وی اجازه دهند که روی بدنشان خالکوبی انجام دهد، هرویین میداد.
یا (در سال ۲۰۰۲) به گروهی از افراد دیگر که اغلب از زنان بیخانمان بودند پولی را پرداخت میکرد که در ازای آن یک شب روبروی دیوار یک نمایشگاه باییستند.
همینطور (در سال ۲۰۰۰) به ده نفر از کارگران حدود بیست دلار برای آنکه در مقابل دوربین خودارضایی کنند پرداخت کرد.
سانتیاگو سیرا برخلاف هنرمندانی دیگر چون کال، سونسون و دپورتر به دنبال رضایت سوژه بود. امّا اصولاً ماهیت این رضایت بسیار سوال برانگیز است. شاید میتوان گفت آثار سیرا توجه مخاطب را به بهرهبرداری و ماهیت معاملهای جامعه جلب میکند؛ از نکات قابل توجه دربارهی این آثار میتوان به ابزاری کردن اجسام و آدمها و البته افشای ساختارهای قدرت و فعالیتهای روزمرهای که در زندگیمان وجود دارند اشاره کرد. از منظر مفهومی و سیاسی، این آثار ممکن است خوشایند دیده شوند، امّا از طرفی استفاده ابزاری سیرا از بدن افراد آسیب دیده و آسیب پذیر نوعی انسان زدایی و سوء استفاده است. سیرا ما را وادار به پرسش این سوال میکند که: آیا این استفادهی هنرمند از مردم اشکالی ندارد؟ امّا سوال اصلی آن است که: آیا هدف میتواند وسیله را توجیه کند؟
(در سال ۱۹۹۲) پائول آستر شخصیت سوفی کال را در رمان خود (لویاتان) منعکس کرد؛ پائول با الهام از آثار و البته شخصیت کال اثری نو خلق کرد.
این تصویر منعکس شده از کال در رمان آستر بعدها در رمان دیگری یعنی: «I love dick/1997 نوشته کراوس» به شدت مورد انتقاد قرار گرفت.
کراوس مدعی است تصویری که از کال در رمان آستر گنجانده شده به شدت جاهطلبانه و به دور از واقعیت است.
از قضا این انتقاد صریح به استفاده از یک شخصیت واقعی به عنوان سوژهی هنری با فردیت و پیچیدگیها به همان نسبت است. به این معنی که استفادهی ابزاری کال از افراد برای خلق آثار خود با رمان آستر قابل قیاس است. همینطور آستر معتقد بود که آثار کال چون: سوییت ونیزی، دفترچه آدرس و هتل دقیقا مثل روشهای خود او هستند. درواقع کال سوژههای خود را به عنوان نسخههای ساده شدهای از خود ارائه میدهد و به دیگر سخن با آنها مثل شخصیتهای خیالی رفتار میکند و یا حتی آنها را کنترل میکند؛ که از منظر آستر بیشتر آزار دهنده هستند تا اینکه تسکین دهنده باشند و در آخر هم آنها را بسیار دردناک میداند.
آیا ما باید موضع خودمان را در نگاه یک هنرمند پیدا کنیم؟ یا حتی گاهی دوست داریم که آنها هرچیزی از درون ما و دربارهی ما را ببینند به این امید که تمام پیچیدگیهای ما را درک کرده و تصویری عادلانه از ما را ارائه دهند.
ولی متأسفانه انگیزهی هنرمند اغلب مربوط به نقطهی تلاقی بخشی از خود و سوژه است، یا درواقع هنرمند نوعی فرافکنی را منعکس میکند، با درکی همدلانه از موضوعات!
امّا واقعاً آنها به دنبال چه بودهاند؟ واقعیت همان آینه است.

در میان جدال و بازی میان دو مفهوم خصوصی و عمومی، هنرمندان حق هر دو را دارند! توانایی و حق تحریک، شوکه کردن و یا حتی مزاحمت. ناگفته نماند که این ما بینندگان و مخاطبان هستیم که قدرت و چنین موقعیتی را به آنها اعطا کردهایم.
به این صورت که ابتدا با تحسین آثار اولیهی کال به طور مؤثر راه را به روی آثار سونسون و نمایههای دپراتور و سپس سیرا باز کردیم.
درواقع شاید سؤال اصلی این نیست که: آیا هنرمندان این حق را دارند که حریم خصوصی ما را نقض کنند؟
بلکه سوال واقعی این است: چرا ما به آنها این اجازه و موقعیت را دادیم؟
در آخر من به کاری که در حق دوستم، لورا در مدرسه انجام دادم افتخار نمیکنم. و اکنون پس از یک دهه از بیحوصلگی خود وحشتزدهام و حتی به سختی میتوانم دلایل و توجیهات خود را در آن دوران برای اعمالم به یاد بیاورم. امّا عصبانیت و تعجبی را که از سمت لورا احساس کردم را به خوبی به یاد دارم. به یاد دارم که از لورا انتظاری بیش از چنین عکسالعملی داشتم؛ مثلاً آنکه خواستههایم را درک کرده و هوشمندی مرا تصدیق کند و همینطور دربارهی تفاوت و مرز باریک میان اعتماد و حریم خصوصی فکر کند. همینطور احساس قدرت و ضد و نقیض هنری که مرا در بر گرفته است را بفهمد. نمیدانم که آیا این نوعی تفکر خوشبینانه است که کال و دیگر هنرمندان را هدایت میکند؟
البته این مسئله برای کسانی که زندگی خود را وقف کار و هنرشان میکنند خیلی هم غیرعادی بنظر نمیرسد.