برف و مستان در نقاشی
زمستان فصلی است پر از هیجان که با کمی تنهایی همراه است. فصلی است که در کنار نفوذ سرما تا اعماق استخوان، در کنار گرمای بخاری با یک نوشیدنی داغ، گرمای شدید را تجربه میکنیم. و شاید بتوان گفت دلیلْ این باشد که بدون حس سرما، گرما ارزش نخواهد داشت و بدون تجربهی گرما، سرما بیمعناست، همچون حس غمی که شادی پس از آن با ارزشتر است. فصل زمستان با همهی مشکلاتش و با آگاهی به این واقعیت که هر لحظه امکان زمین خوردن وجود دارد، راه را ادامه می دهد تا در بهار را در آغوش گیرد.
به همین دلیل،
در یک روز سرد زمستانی که برای دیدن موزهی مائریتشویس Mauritshuis در لاههی هلند و بعد از آن در موزهی ملی آمستردام بودم، اکثر منظرههای زمستان از همان ابتدا مرا تحت تأثیر قرار دادند؛ افرادی که روی یخ اسکیت بازی میکردند، افرادی که سر میخوردند، افرادی که میرقصیدند و آنهایی که دعوا میکردند. در مقابل تصاویری که شادی در برف و سرما را نشان میدهند، میتوان پرسید که چرا نقاشیهای نقاشان ترکیه با منظرههای برف و زمستان و بازی روی یخ بسیار کم بوده است. ضمن اینکه هوای دلگیر این آثار قابل تأمل است.
نمایی از موزه مائریتشویس Mauritshuis
نقاشی از Hendrick Avercamp
برف و زمستان در نقاشی
چرا نقاشی نقاشان هلندی در مورد زمستان حسی پر از شادی، اتحاد و هیجان را همراه دارد؟ برای پاسخگویی به این سؤالات لازم است به بررسی گذشتههای دور و به تحلیل نقاشیهایی پرداخت که برای اولین بار به این موضوع پرداختهاند. چنانچه «آرنا وانسوچتلن» در کتاب «هلند منجمد در زمان» بیان میکند تأثیرات آب و هوا در زندگی گذشته نسبت به عصر معاصر بسیار زیاد بوده و در صورت تداوم سرمای شدید احتمال یخ زدن آب آشامیدنی و مواد غذایی نیز وجود داشته است.
شمال غرب اروپا از قرن ۱۶ تا میانههای قرن ۱۹ عصر یخبندان کوچک را تجربه کرد. یکی از اولین زمستانهای سخت این دوره در سال ۱۵۶۵ اتفاق افتاد، که با سپری شدن این زمستان سخت شاهد آفرینش تابلویی با عنوان «تودههای یخ» توسط «کورنلیس کابوز وان کولن بورچ» هستیم. به همین روال، نقاشیهای زمستان که در آنها سختی و سرمای زمستان به تصویر کشیده بودند، تجزیه و تحلیل شدند.
به نظر «آرنا وانسوچتلن» زمستان هلند در بین سالهای ۱۶۰۰ تا ۱۷۰۰ بالاترین درصد برف و یخبندان را تجربه کرده است. هنرمندان این دوران نیز سعی در بازتاب هرچه کاملتر این برف و یخبندان داشتهاند. یکی از ارمغانهای این زمستانها پاتیناژ روی یخ بوده، چنانکه از قرن ۱۶ به بعد ورزشهای روی یخ یکی از بخشهای مهم فرهنگی و هنری مردم هلند را تشکیل داده است.
یکی از تابلوهای نقاشی که از پاتیناژ روی یخ به تصویرکشیده شده است «افتادن اس تی لیدوینا» است که همراهش افسانهای نیز به ارمغان آورده است.
بر اساس این افسانه، اس تی لیدوینا که در ۱۵ سالگی مجبورش کرده بودند که ازدواج کند، از خداوند میخواهد که اتفاقی برایش بیفتد تا جذاب نباشد و کسی خواهان ازدواج با او نشود. بعد از این دعا با دوستانش برای پاتیناژ روی یخ میروند و پایش آسیب میبیند. به این طریق به دلیل آسیبدیدگی مجرد میماند و خودش را وقف خدمت در راه خدا می کند و از طرف خدا به تقدس میرسد.
به گفتهی «آرنا وانسوچتلن» این نقاشی افتادن اس تی لیدوینا را در ده بخش به تصویر میکشد که در پشت سر او انسانهایی به تصویر درآمدهاند که با اصالت در حال پاتیناژ هستند و احتمالاً اشارهای به رها کردن حیات دنیوی از طرف اس تی لیدوینا است.
Lidwina von Schiedam
Beautiful Winter Paintings from the Little Ice Age
استفاده از استعارههایی از یخ به غیر از هنر، در عرصهی ادبیات هم بهسرعت مورد استفاده قرار گرفت. برای مثال بعد از «پیتر بروگل»، تابلویی با عنوان «اسکیت کردن در مقابل ورودی سنت جورج» که توسط «فرانس هویس» به تصویر کشیده شد، جمعی از مردم را به تصویر کشید که بر روی یخ در حال تفریح هستند، که بعدها در قرن ۱۷ یک ویراستار عنوانی را با این متن در زیر این تابلو قرار دارد: زندگی لغزندهی بشریت.
پیرو این جمله، در ادبیات قرن ۱۷ هلند نیز استعارههای مشابهی ،در مورد جسارت کسانی که پاتیناژ میکردند و نیز غیر قابل اعتماد بودند، «یخ» وارد شد. چنانچه این استعارهها در شعر شاعرانی مانند «فیلیبرت وان بورسلن» با عنوان «شعر، خانه، کشور» به چشم میخورد. در این شعر زندگی صاف و آرام مردم محله با زندگی پرجنبوجوش و پرتلاش مردم شهر مقایسه شده است. در این دوران هرچند ثروتمندان و فقرا، جوانان و سالمندان به حرفهای نویسندگان و نقاشان گوش نمیکردند ولی باز هم هنرمندان انسانها را از خطرات احتمالی یخ آگاه میساختند.
توضیح تصویر: نقاشی ازFrans Huys
احساسی که یخ در مردم ایجاد میکند، همیشه پر از ترس و منفی نیست. در تابلویی با عنوان «گاهی مؤدبها هم زمین میخورند»، که توسط «کالس جانسز ویسچر» به تصویر در آمده، اشاره به اهمیت دوباره برخواستن از زمین دارد. همانقدر که یخ محلی برای اشتباه کردن و افتادن است به نظر هنرمندان هلندی محلی برای عشق نیز هست. برخلاف شاعران سنتی، به نظر شاعران مدرن یخ تفاوت طبقاتی ندارد،
برای همه به یک شیوه عمل میکند و مکانی است پر از عدالت برای همه. برای مثال در مناظر برفی که توسط «هندریک اورکمپ» به تصویر درآمده به همه اقشار مردم جایی برای تفریح اختصاص داده شده است. «هوگو گروتیس» (۱۶۴۵-۱۵۸۳) هم به همین ترتیب در یکی از نوشتههایش میگوید: در این مکان کسی در مورد طبقهی اجتماعی سؤال نمیپرسد،
اینجا همه صمیمی و آزاد هستند. همچنین، یخ در سرما باعث گرمی دل مردم میشود و گرمای عشقهایی که روی یخ ایجاد میشوند به غیر از نقاشان، شاعران را نیز به سخن میآورد. بهعنوان مثال، «جاکوب کاتس» (۱۶۶۰-۱۵۷۷) در داستانی با عنوان به دست آوردن عشق با خطر در زندگی، از عشقی که به قیمت از دست دادن زندگی به دست میآید و در مورد دو عاشق صحبت میکند که از شدت عشق در حالی که پاتیناژ میکردند متوجه نازکی یخ زیر پایشان نشدهاند و با شکستن یخ داخل آب فرو افتادهاند و در لحظات آخر توسط مردم نجات پیدا کردهاند. این داستان در میانههای قرن ۱۷ توسط «دیوید ون برمدن» با همان عنوان به تصویر کشیده شده است.
Claes jansz visscher
(Winter landscapes (Avercamp
برف و زمستان در نقاشی
مهمترین نقطهی عطف هنر هلند در به تصویر کشیدن منظرههای زمستان در سال ۱۵۶۵ توسط «پیتربروگل» بهصورت یک مجموعه صورت گرفت. متأسفانه یکی از این تابلوها مفقود شده ولی پنجتای دیگر به عصر معاصر رسیده است. در این مجموعه، که آغاز آن مربوط می شود به سال ۱۶۵۶ با عنوان شکارچیان در برف، هم شاهد منظرهای زمستانی از خانهها و شکارچیان و افرادی که در حال بازی گلف هستند (این بازی که در فضای باز و هوای گرم انجام می شد، در دورهی سرمای هلند با مسابقات و بازیهای روی یخ ادغام شد و در محدودهی خاصی روی برف انجام میشد). در بخشی از این نقاشی هم انسانهایی در حال پاتیناژ دیده میشوند. دو تابلوی معروف بروگل با عنوان «سرشماری» و «شکارچیان در برف» از آثار خاص در مورد منظرههای زمستانی به شمار میرود.
پیتر بروگل
برف و زمستات در نقاشی :در مقابل، منظره های زمستان تاریخ هنر اروپا، مناظر زمستان تاریخ هنر ترکیه سادهتر، بدون تظاهر و تجملات، بدون حرکت، و ادغامی از عشق و نوستالژی است. تابلوی زمستان در اوسکودار اثر استاد « حوجا علی رضا» (۱۹۳۰-۱۸۵۸) و تابلوی هوای برفی در بوغاز اثر «خلیل پاشا»، نمونههای کامل این ادعاست. زیرا استاد علی رضا دوران کودکیاش را در اسودار گذرانده است و خلیل پاشا هم بهدلیل زندگی در «چنگل کوی»، نقش مهمی در به تصویر کشیدن این مناظر داشته است.
در ادامه شاهد آثاری از سامی یتیک (۱۹۴۵-۱۸۷۸)، حسین آونی لیفیژ (۱۹۲۷-۱۸۸۶)، حکمت اونات (۱۹۷۷-۱۸۸۲)، هاله آساف(۱۹۳۸-۱۹۰۵)، ابراهیم صافی(۱۹۹۸-۱۹۸۳)، حسین وجیه برکت اوغلو(۱۹۷۱-۱۸۹۵) و اشرف اورن (۱۹۸۴-۱۸۹۷) هستیم که آثاری با منظرههای زمستان آفریدهاند و دارای خصوصیات مشترکی هستند. در این مناظر به جای نشان دادن جمعیتهای مردمی، شاهد به تصویر کشیدن سقف خانههای پوشیده با برف هستیم و اگر تصویری از انسان هم به چشم بخورد در حال تفریح و لذت بردن از فضای برفی نیستند، بلکه بهسختی در حال راه رفتن در مسیر برفیاند و یا در حال حمل باری که تصویر شده است؛ این بزرگترین تفاوتی است که میان دو فرهنگ به چشم میخورد. در واقع در نقاشیهای نقاشان ترکیه، شاهد تصاویر مردم در حال شادی و انجام ورزشهایی بر روی گلهای یخ زده نیستیم. تنها در بعضی از موارد شاید بتوان به منظرههایی برخورد، که کودکان در حال برف بازی به تصویر کشیده شدهاند. برای مثال در نقاشیهای خلیل پاشا در تابلویی با عنوان کودکانی در حال سورتمهسواری از کلکسیون اندره مرمرجی و در تابلویی از سامی یتیک با عنوان کودکانی در حال سورتمهسواری از کلکسیون نادر ارنلر به تصویر کردن سورتمهسواری و سرسرهبازی بهعنوان یکی از تفریحهای کودکان ترکیه در مقابل تفریحات هلندیها در برف پرداخته شده است.
تفاوتهای مابین کشورها به دلایل جغرافیایی و فرهنگی از دلایل اصلی به وجود آمدن آثار هنری متفاوت در ساختار خود هستند. اقلیم سرد هلند و سرماهای سخت زمستانهایش محیط را برای بازیهای زمستانی و ارزشهای خاص آن مهیا میکند. اما برخلاف آن در استانبول و منطقهی آناتولی بیشتر منظرههای معتدلی از زمستان و مناظری بدون حرکت به تصویر کشیده شده است.
جغرافیایی که نقاشان، نویسندهها و صنعتگران را تحت تأثیر قرار میدهد، بهواسطهی حضور انسانها، فرهنگ را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. به این دلیل هم، زمستان در نقاشیهای هنرمندان هلند در ۵۰۰ سال اخیر پر از حرکت و جنبش بوده و در نقاشیهای نقاشان ترکیه منظرههای ساده و دلگیر برفی به تصویر کشیده شده است. با این تفاوت خوانش و فرهنگ مابین این دو کشور شاهد یک وجه اشتراک هستیم و آن احساسهایی است که بررسی منظرههای زمستان در وجود انسان بیدار میکند.
Sami yetik
Eşref üren
Hale Asaf
halil paşa
hikmet onat
hüseyin avni lifij
ibrahim safi
hoca ali rıza
hüseyin avni lifij
halil paşa
halil paşa