نوشتار تحلیلی حاضر درباره مجموعه نقاشیهای حسین ماهر “زبان گیاه” در روزهایی نوشته شد که مام وطن تحت تهاجم رژیم متخاصم اسرائیل لحظاتی دشوار و پر التهاب را میگذراند. در این نقطه مهم از تاریخ معاصر میهن عزیزمان اندیشیدن به هنر برای من به مثابه کنشی معنادار بود. هنر و نوشتن درباره هنر به پناهگاهی ذهنی، سرزمینی موازی، جایی برای ایستادن، اندیشیدن و دوام آوردن مبدل شد.
به امید جهانی در صلح و بدون جنگ
فرانک فریدونی
نوشتاری بر مجموعه نقاشیهای حسین ماهر با عنوان «زبان گیاه» در گالری امروز اصفهان با همکاری گالری دستان/ بهار ۱۴۰۴
فرانک فریدونی
زبان گیاه/ بیان هنرمند
در پروژه کیوریتوریال ( به کیوریتوری شاهد صفاری)”زبان گیاه”، انسان، گیاه، سنگ، هارپی و موجودات اسطورهای عناصری هستند که بطور واضح تصاویر را تحت سیطره خود گرفتهاند. در این نمایش تأکید بصری بیشتر بر فرمهای گیاهی در قالب نقاشی و حجمهای پاپیه ماشه هستند. گیاهان حسین ماهر ریشه در طبیعت ندارند، آنها حاصل ترکیب حافظه دیداری، تخیل و نوعی زبان فرمی شخصی شدهاند. اما همچنان ما را به یاد طبیعت میاندازند. در مواجهه با این نقاشیها ذهن مخاطب بطور مداوم در وضعیت دگرانگاری قرار دارد. فرم گیاهی در حالی که گیاهوارگیاش را حفظ کرده در زبان بصری خود با سنگ یا اندام انسانی وارد نوعی همانندی بیانی میشود. این فرآیند دگرانگاری به گونهای مستمر مابین عناصر نقش شده در نوسان است. آنچه در این نقاشیها اهمیت دارد، نه شباهت آیکونیک، بلکه واکنشی است که درساحت روان مخاطب برمیانگیزد. گیاهان این مجموعه نه بازنمایی طبیعتاند و نه انتزاع محض! بلکه ساختاری مستقل با منطق درونی خاص خود را دارند که از بستر تجربیات و ذهن هنرمند سر برآوردهاند.
اکتشاف فرم
فرم (گیاه، انسان، سنگ و…) در نقاشیهای حسین ماهر نه به مثابه یک عنصر بصری صرف بلکه ابزاری برای ایدهپردازی و انتقال معنا است. فرمها عمدتاً با هندسهای ساده، حجیم و پسزمینهای تهی تصویر شدهاند؛ ویژگیای که توجه بیننده را به حضور وهستی خود فرم معطوف میسازد. فرآیند خلق اشکال منحصربهفرد در نقاشیهای حسین ماهر نتیجه دورههای مختلفی از مطالعات عمیق، تفکر مستمر و در نهایت تحریر (آزادسازی) خطوط بر بستر طرح است. روندی که طی آن با دگردیسی تدریجی در فرم و معنا، اکتشاف فرم به مرحله تثبیت میرسد و ماحصل آن همان فرم قابل مشاهده است. این رویکرد در بازنمایی فرم، همزمان با حفظ فضای مینیمالیستی به عنوان روشی برایکشف ظرفیتهای بیانی فرم در نقاشی معاصر شناخته میشود. از سوی دیگر حذف عناصر غیرضروری و تأکید بر فرمهای حجیم و توپرنشان دهنده اولویت هنرمند به ساختار فرمی به جای موضوع یا روایت تصویری است؛ که بطور هوشمندانه فرم را به زبان اصلی اثر بدل میکند.
انقضاء فرم
مفهوم انقضاء فرم، دربرگیرنده دو بعد است؛ یکی انقضاء تاریخی و دیگری انقضاء درونی برای هنرمند. بر اساس دیدگاههای امبرتو اکو انقضاء تاریخی فرم به مفهوم تحول و دگرگونی معنا و کارکرد فرمهای سنتی در گذر زمان اشاره دارد. در سوی دیگر، انقضاء درونی نیز بازتابی از تجربه زیسته هنرمند است؛ تجربهای که در آن فرمها در لحظه اکنون بازتعریف میشوند و از قالبهای پیشین عبور میکنند. فرآیندی که در آثار هنرمند مشاهده میشود، حاصل رویارویی دیالکتیکی میان حافظه تاریخی و کنش معاصر است؛ مواجهای که به فرمها هویتی چندوجهی داده و آنها را در لایههای مختلف معناشناسی غنا میبخشد.
برساختگی آیین معاصر
در عصری که انسان مدرن در هجوم انبوهی از دادهها، اشیاء و نیازهای کاذب و تهی از معنا قرار دارد نقاشیهای مجموعه “زبان گیاه” تجلی بینشی انتقادی به این انباشتگی و آشفتگی معاصر است. فرمهای گیاهی در این مجموعه در هیئت تودههایی حجیم و ایستا، تداعیگر نمادهای آیینیاند؛ المانهایی که با وجود بیپیرایگی به سان لایههایی پنهان از فرم و محتوا در برابر فضای تهی و قشری مدرنیته عمل میکنند. این فرمها با بیانی زیرپوستی معنایی ژرفتر از جهان امروز را آشکار سازند و مخاطب را به تأملی دوباره در نسبت خود با جهان پیرامون فرا میخوانند.
فرم آیینی، فرم معاصر
فرمهای آیینی در بسیاری از فرهنگها با ویژگیهایی چون ایستایی، سخنگو بودن (دیالوگ غالب) و محاط بودن شناخته میشوند. فرم عناصر تصویری این مجموعه، هرچند در نگاه نخست ساده و مینیمال به نظر میرسند این ویژگیها را به گونهای معاصر بازتولید میکنند. فرمهای حجیم اما بیتحرک و محاط بر کادر که بر زمینهای خنثی قرار گرفتهاند، در نقاشیها و همچنین تداوم آن در احجام سه بعدی پاپیه ماشه، بازتابی از ایستایی و تسلط به سان فرمهای آیینی (صلیب، عَلم و…) را منعکس میسازند. سکوت این فرمها ساحتی برای گفتوگو و تعامل میان آنها ایجاد میکند. بازخوانی این فرمها در قالب زبان هنری معاصر تلاشی است برای ایجاد پیوندی میان سنت و مدرنیته؛ تلاشی که ضمن پاسداشت هویت فرهنگی، امکان شکلگیری بیانی تازه برای مفاهیم را فراهم میآورد.
فرانمایی و استقلال تصویر
در تاریخ نظری هنر، واژههایی مانند “transparency”، “illusionism” و حتی “hyperrealism” گاه به نوعی «فرانمایی» اشاره دارند. وقتی که تصویر، خودش را پنهان میکند تا امری دیگر را بازنمایی کند. در اینجا اما با گونهای از فرانمایی آشکار مواجهایم؛ تصویری که وانمود نمیکند بازتابی از واقعیت است، بلکه از بطن خیال، نسخهای شبیه واقعیت خلق میکند. در مجموعه گیاهان حسین ماهر ما با نوعی ” واقعی نمایی ظاهری” روبهرو هستیم. فرمهایی که به گیاهان میمانند بی آنکه از قواعد طبیعی پیروی کنند، آنها در مرز میان بازنمایی و انتزاع ایستادهاند. این مرز معلق، نقطهای است که فرانمایی به جای بازنمایی مینشیند.
گیاه آشنا «بازگشت ناخودآگاه جمعی»
گیاهان نقش شده در این نقاشیها ساختگی و انتزاعیاند. اما در تجربه تماشاگر چیزی در آنها آشناست. این آشنایی نه از حافظه دیداری مستقیم، که از لایه های پنهانتر و ناپیدای حافظه سرچشمه میگیرد. ناخودآگاه فرهنگی و جمعی که در آن تصاویری از گیاهان بومی و گونههای متنوع گیاهان طبیعت پیرامونی ما تهنشین شدهاند. در این نقاشیها آنچه بازنمایی نمیشود، احضار میگردد؛ به این معنا که به جای نمایش عینی یک بوته یا گیاه کوهی حسی از حضور آن گیاه به بیننده منتقل میشود. فرمی که هنرمند بدون اتکا به الگوی واقعی از ذهن خود پدید آورده، در حقیقت حامل لایههایی از تجربه زیسته و حافظه جمعی یک فرهنگ بصری است. همین ویژگی است که سبب میشود بیننده با وجود ایجاز و عدم روایتگری در نقاشی دریافت زیباشناسانهای عمیق را تجربه کند. به باور یونگ، ناخوآگاه جمعی انباشته از “کهن الگوها” و “فرمهای تکرار شوندهای است که ریشه در تجربه مشترک انسانی” دارند. نقاشیهای این مجموعه بدون ارجاع مستقیم به اسطورهها یا روایتها، در سطحی حسی و فرمی، بازتاب دهنده کهن الگوهایی از زیست بوم فرهنگی و طبیعیاند.