مراسم آیینی کوسه گلین در ایران و شباهت ها و تفاوت های آن با مراسم آیینی تیکوروزش در روستای موها در مجارستان
نویسنده: زهرا فولادوند
دکتری پژوهش هنرهای نمایش محیطی از دانشگاه هنرهای زیبای مجارستان
https://www.zahrafuladvand.com/
حضور در مراسم آیینی می تواند به معنای کشف مفاهیمی باشد که به رابطه ما با خودمان با دیگری و جهان هستی مرتبط است. این نوع روابط فیزیکیٍ اجتماعی مذهبی و سیاسی در نظامی از ژست های نمایشی متشکل از کنش های نمایشیِ/ رنگها /ماسک ها/ بده بستانهای نمایشی/ و شیوه هایی مشهود است که بر خلاف نظام زبان در تمام دنیا و در هر جغرافیایی توسط انسانها از هر ملیتی قابل فهم است. شاید به همین دلیل است که شباهتهای زیادی بین دو آیین نمایشی کوسه گلین و تیکوروزش در دو قاره دور از هم در ایران و اروپا قابل شناسایی و مشهود است.
نزدیک روستای موها ( روستایی در نزدیکی شهر بوداپست) در کشور مجارستان بودم. این اولین باری بود که قرار بود از این روستا دیدن کنم بخصوص دیدن مراسم آیینی تیکوروزش بسیار هیجان زده ام کرده بود. گویا این مراسم هر ساله در ماه فبریه در این روستا برگزار می شود و گروه هایی از مردم و بچه ها از مناطق دیگر به روستای موها می آیند تا در این مراسم شرکت کنند.
وقتی به روستا رسیدیم با دونات های خانگی و نوشیدنی معروف مجاری به اسم پالینکا از ما پذیرایی شد. به همراه جمعیت به راه افتادیم و در مسیر نمایشگرهایی با لباس ها و ماسک های نمایشی دیدیم که جمعیت پشت سر آنها حرکت می کرد. ما هم همراه جمعیت حرکت کردیم. مردم روستا به همراه نمایشگرها وارد حیاط خانه ها می شدند و با افراد خانه گپ و گفت می زدند و با دونات و پالینکا از آنها پذیرایی می شد. بچه ها هم به دنبال شخصیت های دلقک می دویدند در حالی که دلقک ها که خودشان صورتشان سیاه بود سعی داشتند با دوده هایی که در جیب داشتند صورت بچه ها را سیاه کنند. بده بستانی نمایشی که موجب لذت و سرگرمی کودکان بود.
گویا این مراسم قدمتی بیشتر از صد سال دارد و هر ساله در این روستا برگزار می شود. یکی از اهالی روستای موها که از دست اندرکاران برگزاری این مراسم نیز هست در خصوص این فستیوال و مراسم آیینی برای ما اینگونه توضیح داد:
Tikverőzés نام این فستیوال و مراسم آیینی است که هر ساله در اواخر زمستان در این روستا اتفاق می افتد. این مراسم برای خداحافظی با زمستان و خوش آمد به بهار و باروری و زایش در این روستا شکل گرفته است. چند شخصیت اصلی نمایشی با لباس ها و ماسک های مخصوص از خانه ایی به خانه ی دیگر راه می افتند و مردم به دنبال آنها حرکت می کنند. به حیاط خانه های روستا وارد می شوند و صاحب خانه با دونات و پالینکا از آنها پذیرایی میکند. آنها به مرغ دونی در حیاط خانه ها می روند و به پشت مرغ ها می زنند به نشانه اینکه باروری مرغها بیشتر شود و در مقابل این کار تخم مرغ از صاحب خانه می گیرند.
دو شخصیت دختر که در واقع مردهایی هستند که لباس زنانه پوشیده اند سبد تخم مرغ را حمل می کنند و تخم مرغها را در سبد می گذارند. این دو شخصیت دختر به همراه شخصیت مرد کاهی که لباسی پوشالی از کاه پوشیده است در ابتدای صف حرکت می کنند و شخصیت های دلقک و مردم به دنبال آنها می روند. شخصیت های دلقک که ماسک به صورت دارند و لباس هایشان با تکه های پارچه های رنگی دوخته شده است به دنبال مردم و بخصوص بچه ها می دوند و با دوده که در جیب های خود دارند صورت آنها را سیاه می کنند. در این مراسم تمام کسانی که حضور دارند چه کودکان و چه بزرگسالان در طی بازی تعقیب و گریز با دلقکان صورتشان توسط دلقک ها سیاه می شود.
همینطور که در روستا به دنبال نمایشگر ها حرکت می کردم و ارتباط زنده و مشارکت بین آنها با مردم روستا را تماشا می کردم با خودم فکر کردم که این مراسم شباهت های زیادی با مراسم کوسه گلین و میرنوروزی در ایران دارد. اینکه هر دو به نیت خداحافظی با زمستان و خوش آمد به بهار و همینطور برای باروری بیشتر شکل می گیرند. شباهت دیگر در روستا بودن و عبور از خانه ایی به خانه دیگر است. همینطور استفاده از ماسک و لباسهای مخصوص نمایشی در هر دو مشاهده می شود. در هر دو مراسم نقش زن را مرد بازی می کند در حالی که ماسک و لباس نمایشی زنانه به تن دارد. نکته قابل توجه دیگر این است که: مراسم تیکوروزش مانند مراسم کوسه گلین ریشه های آیینی خود را حفظ کرده است و کارکرد نمایشی و مشارکت فعال مردم روستا در هر دو این مراسم به چشم می خورد و هر دو این مراسم از جنبه کارناوالی و توریستی شدن به دور مانده اند.
برای پژوهش و مطالعه بیشتر بر روی شباهت ها و ریشه های این دو مراسم در دو کشور ایران و مجارستان تصمیم گرفتم با یکی از کارشناسان این حوزه که خود موسس موزه اسباب بازی و عروسک در ایران است و دست به باز افرینی مراسم آیینی کوسه گلین در ایران نیز زده است گفتگویی انجام دهم. به این امید که پل ارتباطی برای پیوند این دو آیین سنتی در دو کشور برقرار شود و در آینده بستر گفتگو و تبادل فرهنگی برای متصدیان دو مراسم بوجود آید.
امیر سهرابی متولد ۱۹۸۰ فارغ التحصیل رشته ادبیات نمایشیِ و پژوهشگر در عرصه نمایش و موسیقی فولک می باشد. امیر سهرابی همچنین یکی از محققین در گروه نویسندگان کتاب: وازیگاه فرهنگ آیین بازی نمایش و سرگرمی های مردم ایران می باشد. سهرابی همچنین محقق و گردآورنده عروسکها و أسباب بازیهای سنتی ایران نیز هست. او دو مجموعه گرانقدر از قدیمی ترین عروسک های ایرانی به قدمت ۱۵۰ سال پیش و متعلق به دوره قاجار را در طی سفرهایی که در راستای پژوهش های خود در این زمینه داشته پیدا می کند.
در طول این سفرها او به دنبال آخرین نمایشگرهای بازیهای سنتی شادی آور ایرانی (مطرب و لوطی) می گردد و موفق به دیدار خانواده ایی می شود که نسل به نسل نمایشگر بودند (لوطی بودند) لوطی رضا علی مجموعه عروسک های سنتی متعلق به دوره قاجار را به وی اهدا می کند و از آن پس انگیزه های امیر سهرابی برای گردآوی مجموعه های بیشتر و تاسیس موزه عروسک و اسباب بازی جدی تر می شود. با همت و تلاش وی در سال ۱۳۹۳ در شهر کاشان
( شهری تاریخی بین تهران و أصفهان است) یک خانه قدیمی متعلق به شاعری در دوره قاجار را مرمت و به موزه خصوصی أسباب بازی و عروسک اختصاص می دهد.
دراین موزه نزدیک به ۱۲۰ اسباب بازی و عروسک خیمه شب بازی به نمایش گذاشته شده است. اجرای نمایش خیمه شب بازی و برگزاری کارگاه های ساخت عروسک و اسباب بازی های سنتی برای کودکان از برنامه های این موزه است. این موزه همچنین در ۲ بخش معرفی و گردآوری به عنوان موزه برتر در بخش خصوصی شناخته شد. امیر سهرابی موسس و مدیر این موزه با فعالیت در موزه مسیری را که از پژوهش و گردآوری آغاز شده بود به سمت ترویج و احیای بازیها و آیین های سنتی نزدیک ساخت.
در ادامه گفتگویی که با آقای سهرابی در خصوص خواستگاه و کارکرد نمایشی مراسم کوسه گلین در ایران و شباهت ها و تفاوت های آن با مراسم تیکوروزش صورت گرفته است را ملاحظه خواهید کرد. گفتگو با مبحث امر باز آفرینی در آیین های سنتی آغاز شد. آیا امر باز آفرینی آیین ها در مناطقی که خواستگاه اصلی آن آیین نیست و توسط کسانی که از جوامع مدرن برای برپایی این آیین های می آیند تاثیری مثبت بر حفظ و احیای آن آیین دارد؟
امیر سهرابی که به ترویج و احیای بازیها و آیین های سنتی اعتقاد دارد در ادامه مسیر خود به ظرفیت باز آفرینی آیین ها در دوران مدرن و شیوه های اجرایی آن پرداخته است. سهرابی اعتقاد دارد که با اجرای دوباره آیین ها در مناطقی که خواستگاه واقعی آن آیین ها نبوده است می توان فضای مشارکت انسانی و فضای دوستی بین فرهنگ ها را بوجود آورد. آقای سهرابی تجاربی در خصوص باز آفرینی آیینی در دوران معاصر بخصوص با کودکان و نوجوانان دارند.
به عنوان مثال اجرای مراسم آیینی کوسه گلین با بچه ها در کاشان به شکلی که بچه ها به ساختن زنگوله مشغول شدند چرا که نمایشگر نقش کوسه زنگوله های زیادی به خودش آویزان می کند. بچه ها هم زنگوله هایی که ساخته بودند را به خود آویزان کردند و خودشان را شبیه کوسه کردند و به این شکل بچه ها با فرهنگ روستایی و آیین کوسه گلین آشنا شدند.
آیا آیین کوسه گلین در بستر جغرافیایی و خواستگاه اصلی خودش هنوز اتفاق می افتد؟
-اجرای آیین کوسه گلین در بستر خودش و اعتقادی که به این آیین وجود داشته هنوز هم در برخی از نقاط ایران به چشم می خورد. اگرچه باور مردم و خواستگاه از عناصر اصلی مراسم آیینی به شمار می رود اما در دوران مدرن و امروزی این آیین ها از خواستگاه اصلی خود فاصله گرفتند و برخورد فستیوالی از طریق مردم جوامع مدرن با این گونه مراسم دیده می شود.
برای بازآفرینی این آیین می توان هم از اجراگر واقعی که هر ساله این آیین را در روستای خود برپا می کند استفاده کرد و هم می توان با امروزی کردن کارکردهای نمایشی و موسیقی این آیین آن را با گروه نمایشی امروزی بازآفرینی کرد. این بازآفرینی نباید به سمت جشنواره گرایی و فستیوال واره برود بلکه باید مفهوم مشارکت جمعی در آن بروز پیدا کند. در آیین ما تماشاگر نداریم همه آیین ورز هستند و مشارکت فعال دارند. این تلاش من در راستای بازآفرینی آیین هاست.
در یکی از منابع در تعریف کوسه گلین ذکر کرده اید که “چله کوچک” و مراسم “کوسه گلین” در استان های مرکزی همدان زنجان آذربایجان غربی کردستان و معمولا توسط چوپانان برگزار می شود. آیینی است مرتبط با باروری و زایش دام و از طرفی جشنی برای تاب آوردن روزها سخت زمستان و نوید بخش گرم شدن زمین در جوامع روستایی. در ادامه ممکن است کمی در خصوص ریشه های تاریخی و جغرافیایی این آیین و سنت برایمان بگویید؟ از دیدگاه شما ریشه این آیین به چه زمانی و به کجا بر می گردد؟
-در تاریخ تکامل باید به دنبال ریشه این آیین بگردیم. جشنی روستایی است که از جوامع روستایی دامپرور در دل کوهستان (زاگرس) که چوپان داشته اند شکل گرفته است. کوسه گلین متعلق به فرهنگ عشایری کوچ نشین نیست بلکه از جوامع روستایی دامپرور بوجود آمده است. از استان مرکزی تا کشور ارمنستان که کوهستان زاگرس را در خود دارند این آیین روستایی به چشم می خورد. به جز شهرهایی که در ایران دامنه رشته کوه زاگرس را در خود دارند کشورهای همسایه نظیر ارمنستان آذربایجان و ترکیه نیز این آیین روستایی و چوپانی را دارند.
در زاگرس شمالی مراسم کوسه گلین در نیمه زمستان اتفاق می افتد و مراسمی برای خوش آمد گویی به بهار است در حالی که همین مراسم با کارکرد های نمایشی همسان در زاگرس جنوبی در فصل بهار یا تابستان اتفاق می افتد و مراسم باران خواهی ست.آیین کوسه گلین خبر از تمام شدن سرمای سخت زمستان دامنه زاگرس و آغاز بهار را می دهد و در این آیین از ماسک های حیوانی استفاده می شود. در واقع اکثر آیین های میانه زمستان از ماسک های حیوانی استفاده می کنند.
و اکثر این ماسک ها از شمایل بز استفاده شده است. در اکثر آیین ها شواهدی از وجود ماسک بز از زاگرس تا اروپا دیده می شود. زنگوله و شاخ از المانهای بز هست که در آیین کوسه گلین از آن استفاده شده است.
در خصوص داستان و فرم اجرایی کوسه گلین سهرابی افزود:
-نمایش گرها دو نفر و گاهی سه نفرند. شخصیت اصلی کوسه و زن او گلین می باشد که نقش او را همیشه یک مرد بازی می کند. کوسه به معنای بدون ریش می باشد و نقش کوسه را معمولا چوپانی از اهالی روستا بازی می کند. کوسه و گلین در روستا می گردند و در خانه ها را می زنند و وارد حیاط خانه ها می شوند. معمولا بچه ها و چند همسایه اطراف آنها را دنبال می کنند و همراه آنها وارد حیاط می شوند تا نمایش را ببینند. کوسه و گلین شروع میکنند به شعر خواندن و بازی و رقصیدن. خانواده می فهمند که کوسه و گلین آمدند. آنها به حیاط می آیند و کوسه و گلین را تماشا می کنند. در اواسط نمایش کوسه گلین خودش را به مردن می زند زنش بالای سرش می آید و گریه و زاری می کند و اینجا زمانی است که صاحب خانه باید انعام یا روغن زرد بیاورد.
روغن زرد در این فرهنگ خیلی با ارزش است. زن روغن را در دهان کوسه می گذارد و کوسه زنده می شود. این مرگ و دوباره زنده شدن جز آیین های اساطیری پیش از نوروز است و می تواند تمثیلی از زمستان و بهار شدن باشد. در ادامه فرم اجرایی کوسه که دوباره زنده شده است به نزدیک طویله میرود و با چوبی که در دست دارد به در طویله می زند و شعری می خواند. این حرکت تمثیلی به مفهوم باروری بیشتر برای دام ها و گوسفندان داخل طویله می باشد. زدن چوب کوسه به درخت یا در طویله یک رفتار اساطیری تاریخی است و نشانی از برکت دادن است.
ازدیگر کنش ها و بازی های نمایشی در این آیین بچه ها هستند که شوخی های زیادی با گلین که نقش آن را مرد بازی می کند می کنند. این شوخی ها از جنس شوخی های جنسی است بچه ها می خواهند به بدنش دست بزنند و کوسه می آید و آنها را دور می کند.
با توجه به توضیحاتی که داده شد می توان شباهت هایی بین این دو آیین قدیمی : تیکوروزش در مجارستان و کوسه گلین در ایران متذکر شد:
-در تیکوروزش نقش دو زن که سبد تخم مرغ را حمل می کنند را مرد ها بازی می کنند. مانند گلین که نقش او را مرد بازی می کند.
-در تیکوروزش شخصیت های نمایشی با لباس وماسک های نمایشی در خانه ها را می زنند و وارد خانه های می شوند و از طرف صاحب خانه پذیرایی می شوند. در کوسه گلین هم کوسه و گلین با لباس های نمایشی وارد حیاط خانه ها می شوند و از صاحب خانه هدایا دریافت م ی کنند.
-در هر دو آیین شخصیت های نمایشی با بچه ها بده بستان و بازیهای نمایشی دارند.
-هر دو این آیین ها در اواخر زمستان اجرا می شود و به پیام آور سبزی و گرمای بهار هستند.
-در هر دو آیین کارکرد نمایشی ضربه زدن برای باروری انجام می شود. در تیکوروزش نمایشگرها به پشت مرغ ها با دست به آرامی ضربه می زنند تا بارآوری آنها را بیشتر شود و تخم مرغ که نماد زایش و هستی هست را از صاحب خانه به عنوان هدیه می گیرند. در کوسه گلین شخصیت کوسه با عصای خود به درخت یا در طویله می زند تا بارآوری دامها بیشتر شود و روغن زرد از صاحب خانه هدیه می گیرد.
در واقع در ایام قدیم کسانی به اجراگری آیین کوسه گلین می پرداختند که شغل کشاورزی نداشتند مانند چوپانان و در میانه زمستان احتمال داشت اندوخته غذاییشون تمام شود. در واقع دریافت هدیه ازصاحب خانه ها در طول مراسم آیینی برای آنها نقش معیشیتی داشته است. در مورد مراسم تیکوروزش نمیدانیم که دقیقا چه کسانی نقش نمایشگرها را در قدیم اجرا می کردند اما امروزه این نقش ها را جوانان روستا که داوطلب می شوند به عهده می گیرند. این جوانان معمولا بین ۱۴ تا ۱۸ ساله هستند و هنوز ازدواج نکرده اند.
در حالی که از روستای موها به سمت بوداپست برمیگشتیم در ذهنم مراسمی که دیده بودم را مرور می کردم و سوالات جدیدی به سراغم می آمدند:
اما آیا امروزه با مدرنیزه و صنعتی شدن زندگی ما هنوز به مراسم آیینی و کارکردهای آن در زندگی شخصی و اجتماعی نیازمندیم؟
پیترشومان کارگردان و بنیان گذار تیاتر نان و عروسک معتقد است که هنر و آیین های نمایشی در گذشته نقشی ضروری در زندگی انسان داشته اند. به عنوان مثال برگزاری مراسم های آیینی تولد ازدواج و مرگ. امروزه این مراسم آیینی توسط جامعه مدرن کنترل و جایگزین شده است و ضرورت آیین ها ی با کارکردهای نمایشی در زندگی انسان های امروزی نادیده گرفته شده است.
رسیدن به جواب این سوال که آیا هنوز حضور آیین ها و کارکردهای آن ها در زندگی مدرن ضرورت دارد یا نه می تواند موضوع پژوهش جدیدی باشد که در ادامه بحث مطلب حاضر نمی گنجد.
منابع
Aronson, A. (2018). The History and Theory of Environmental Scenography (Vol. 1). London: Bloomsburry Publishing plc.
Beyzai, B. (1965). A Study on Iranian Theatre, Tehran: Roshangaran
Schechner, R. (1968). 6 Axioms for Environmental Theatre. The Drama Review: TDR, 12(3), 41-64.
Small, C. (1996). Musicking a Ritual in Social Space. In B. Brenton, A Flame with Music (pp. 521-533). Melbourne: University of Melbourne.
Turner, V. (1982). From Ritual to Theatre. The Johns Hopkins University Press, Maryland
https://dailynewshungary.com/traditions-to-say-goodbye-to-winter-carnival-time-in-hungary/
https://dailynewshungary.com/traditions-to-say-goodbye-to-winter-carnival-time-in-hungary/