در جستجوی خویشتن بودن و نشان دادن آنچه توسط هنرمندان خلق شده، گامی است که جز با همراهی گالری داران میسر نمی شود ولی در این مورد باید نگاهی نو جستجو کرد تا به سرمنزل مقصود رسید.
از گذشته تا به امروز مبحث اصلی مورد توجه هنرمندان بررسی و جستجو در هویت خویشتن بوده است. این جستجو با سمبل های انسانی که در جهانبینی و روشهای شخصی خود به آنها دست پیدا کردهاند، سعی در ارزش گذاری درست و بجا در جامعه هنرهای تجسمی دارد.
در اینجا اشاره ایی دارد به اینکه سهم هنر و هنرمند از جامعهاش، چیست و نیز آنکه گالری و گالری داری، در این جامعه چه نقشی را ایفا کرده و از دیروز تا امروز چه برسر گالریها آمده است و یا گالریها چه بر سر جامعه تجسمی آورده اند؟
بابک احمدی در بخشی از کتاب حقیقت و زیبایی آوردهاست: “هرگاه به یاری نشانه های زبانی، و مفهومسازیهای فلسفی، منطقی و علمی ، نتوان واقعیتی، رویدادی یا تجربهی انسانی را بیان و به دیگری منتقل کرد، به هنر پناه برده میشود. از هنر کاری بر میآید که از عهده ی هیچ وسیلهی دیگری، که در نهایت از منش بیانگریِ زبان سود جوید، نیست.”
همیشه در دوران های طلایی تاریخ در ادوار مختلف آمده که توجه به هنر و هنرمندان در جامعهی جهانی از ارزش بالایی برخوردار بودهاست. این ارزشگذاری حوالی قرن هجده میلادی در جوامع گوناگون باب شد. تا قبل از آن هنر، آثار هنری و حتی هنرمند در خدمت دربار و درباریان بودند. به عبارتی درستتر، اثر هنری، تنها به روی دیوار های موزهها راه پیدا میکرد. و تنها مخاطبان و بازدید کنندگان آنها، خاندان های سلطنتی و ثروتمندان بودند که میتوانستند از دیدن آثار هنرمندان زمانهشان بهرهمند شوند. رفته رفته، با تلاش و ایجاد یکپارچگی در میان بینش نوین هنرمندان که از فلسفه، دریافت حقیقت ذاتی هنر و زیبایی سخن میگوید، هنر توانست، راه و پل ارتباطی بین هنرمند و مردم اجتماعش شود و سپس جایگاهی به جز کاخ ها، کلیساها و موزهها را به خود اختصاص داد. این بار آثار هنری روی دیوار های گالریها رفت و مخاطبان آثار تنها قشر مرفه جامعه نبودند و مردم عادی هم از این حق برخوردار بودند که به گالریها بروند و از آثار دیدن کنند تا بتوانند هنر و فلسفه ی وجودیاش را درک کنند و با دنیای هنرمندان آشنا شوند.
در آن زمان گالری و به نمایش گذاشتن آثار هنرمندان در بین مردم عادی، همچنین دلالی هنر، به هیچ عنوان تجارت محسوب نمیشد در همین حین، جرد هری لیبکی Gerd Harry Lybke در سال ۱۹۸۳ در آپارتمان شخصیاش، به دلالی آثار هنری پرداخت، به عبارتی دیگر آپارتمان شخصیاش را به یک گالری خصوصی با عنوان “هنر خود” تبدیل کرد.
او تلاش کرد سیمای روح معاصر زمانهاش را درک کند، به مرور زمان، درک این مطلب در بین دیگر گالری داران همه گیر شد، آنها در جستجوی جواب پرسشی بودند که در تمام ادوار ذهن منتقدان را به چالش می کشید؛
در درون هنرمند چه پیش میآید، چه اتفاقی رخ میدهد و یا در حال وقوع است، که اثرهایی به این زیبایی در قطب های مختلف ذهنی خلق میکند؟
نوشتن نقد توسط منتقدین، کارشناسی آثار توسط کارشناس های زبده گالریها، توجه هنرمندان به مسائل در حال وقوع در جامعه، پدید آمدن حراجی ها و جنبشهای خود جوش، بهتر معرفی کردن هنرمند به اجتماعش و مطرح شدن نوع دیدگاه و درک او از زندگی و همگام شدن اکثریت مردم با هنرمندان سبب شد تا به مرور زمان بر تعداد گالری ها افزوده شود و در پی آن شغلهای جدیدی از جمله گالری داری، دلالی آثار هنری، مجموعه داری، پایشگر هنری و… به وجود آمدند.
تا اوایل قرن بیستم میلادی توجه گالری دارها در خصوص فروش آثار تجسمی در اولویت اول قرار نمیگرفت، و در وهلهی نخست بیشتر مطرح شدن خود و شناساندن هنرمندان در اولویت بود. از این رو، انتخاب و کشف هنرمند، مستلزم کارشناسی دقیق چند دورهی کاری او بودهاست، این امر توسط چند کارشناس و تحلیلگر صورت میگرفت. به نوعی نشان از دوام هنرمند در جامعه تجسمی داشت. این شرایط به خودی خود تبلیغات اولیه محسوب میشد و نقش مهمی را ایفا میکرد. در بخش های دیگر تبلیغات توسط گالری دار صورت میگرفت.
هر گالری دار یک کارشناس هنری در کادر فرهنگی هنری خود داشت، تا آثاری که از ازرش بصری بالاتری برخوردار بودند و ردپایی از زیباییشناسی در آنها دیده میشد به درستی شناسایی و به سرعت در جامعه جهانی در برابر همگان به نمایش درآیند. از دیدگاه گالریدارها اینگونه آثار جایشان روی دیوارهای گالری بود و برنامه ریزی میکردند تا هنرمند در جایجای دنیای تجسمی مطرح شود. دیری نپایید که آوازه اتفاقات در حال وقوع رشد و پیشرفت هنر و هنرمندان در غرب به ایران نیز راه پیدا کرد و به تدریج با رفت و آمدهای هنرمندان از ایران به غرب، فرهنگ گالری داری آهسته و خودخواسته، از جانب هنرمندان به ایران وارد شد و موج جدیدی در هنر به راه افتاد که به وسیلهی آن هنرمندان آثار خود را روی دیوارهای گالریها به نمایش در آوردند. با وجود اینکه قدمت (فرهنگ) گالری و گالری داری در این مرزو بوم هنوز به یک قرن هم نرسیده است ولی با ورودش تغییری شگرف را در جهان بینی هنرمندان و دیگر همراهانشان ایجاد کرد.
به این ترتیب اولین نگارخانه به همت سه تَن از نقاشان “حسین کاظمی”، “امیر هوشنگ آجودانی” و “محمود جوادی پور”، در سال ۱۳۲۵و۱۳۲۶ به نام آپادانا در تهران تاسیس شد. بعد از مدتی فعالیت، نگارخانهی آپادانا تعطیل شد. در این میان گالریهای دیگری نیز تاسیس شدند، به نام های: “استاتیک” با مدیریت “مارکو گرگوریان” در سال ۱۳۳۶٫ “گیلگمش” با مدیریت “هانیبال الخاص” در سال ۱۳۴۰ و موارد دیگر که به صورت مستمر فعال نبودند. تالار ایران یا قندریز گالریای غیردولتی بود که در تیرماه سال ۱۳۴۳ در خیابان شاهرضا (انقلاب فعلی) به اهتمام دانشجویان نوجوی دانشکدههای هنرهای زیبای دانشگاه تهران و دانشکده هنرهای تزئینی (دانشگاه هنر) تأسیس شد. مؤسسین این نگارخانه شامل مرتضی ممیز، منصور قندریز، سیروس مالک، فرامرز پیلارام، مسعود عربشاهی، محمدرضا جودت، قباد شیوا، فرشید مثقالی، رویین پاکباز، هادی هزاوهای و محمد محلاتی بودند. بعدها هنرمندانی چون میرحسین موسوی و سعید شهلاپور نیز به این حلقه پیوستند. پس از تصادف و فوت منصور قندریز که از هیئت مؤسسان بود، تالار به یاد او تالار قندریز نامیده شد. این تالار پس از ۱۴ سال در شهریور ۱۳۵۷ تعطیل شد. در دهههای ۴۰ و ۵۰، گالری قندریز در کنار گالری سیحون، در توسعه گسترش نقاشی مدرن ایران نقشی مهم داشتند. مهمترین گالری که نقش بسزایی در معرفی هنرمندان و آثارشان را داشته، گالری “سیحون” است که در سال ۱۳۴۵ تاسیس شد و اکنون بیش از نیم قرن است که در این حوزه فعالیت میکند.
تا دو دهه پیش رویکرد فروش در گالری ها خیلی مسئله مهم و چشم گیری قلمداد نمیشد. با راهیابی آثار هنرمندان به حراجیها و خرید و فروش در این رویدادها، رویکرد و نگاه گالری دارها نسبت به گذشته تغییر کرد. گالریها به مکانهایی برای خرید و فروش آثار هنری تبدیل شدند، و این رخداد تا زمانی که بهجا و درست پیش میرفت، تحسین برانگیز بود، زیرا ارزش کارهنری در جامعه بالا میرفت، هنرمند از جایگاه ویژه ای برخوردار میشد. اما، با به وجود آمدن گالری های خصوصی که امروزه در همه جای دنیا میتوان شاهد حضور پررنگ آنها بود؛ شیوهی برگزاری نمایشگاهها تغییر کرد و بیشتر به جنبه ی تجارت در هنر پرداختند تا مفهوم و معرفی هنرمند، از این رو بیشتر هنرمندان که زمانی در اوج و همراه گالری دارها بودند، این برخورد و شیوه ایی که گالری دارها با هنر پیش گرفتند را رفتاری غیر حرفهایی و فاقد اصولهای اولیهی گالری داری دانستند، بعضیها به روشهای متفاوت، مخالفت خود را اعلام کردند و بعضی دیگر نیز سکوت کردند، اما این سکوت به معنی تمایل نداشتن و شرکت نکردن در جوامع هنری نبود، آنها خواستار به وجود آمدن یک جو درست و متناسب با اصول و مبانی دنیای تجسمی بودند. سکوتها و اعتراضها تا به امروز کمی در دگرگون شدن نگاه شخصی افراد به دنیای هنر تغییر ایجاد کرده است.
با تعدد گالریهای خصوصی و دریافت مبالغ هنگفتی توسط گالری دارها و کیوریتورها از هنرمند، جهت نمایش آثارش برای مدت اندک، مجددا جو، نادرستی به وجودکه صحبت از بی اصالتی و تفاوت های ایجادشده توسط این دو اصل، جامعه هنرمندان را به چالش کشیده است.
متاسفانه در کشور ما به ارزش اثر هنری توجه کمتری میشود و کارشناسی روی آن ها بهندرت صورت میگیرد. این امر ناخودآگاه یا خودآگاه جامعه تجسمی را به سمت سوی نابودی میکشاند و نابودی گفته شده را میتوان اینگونه شاهد بود که برگزاری نمایشگاه ها به صورت یک معامله بین هنرمندان و بعضی از گالری دارها انجام میگیرد. صحبتی از مطرح کردن و معرفی کردن هنرمندان به میان نمیآید. تبلیغات که در این رویداد عظیم و باشکوه زمانی نقش مهمی را ایفا میکرد، نقشش هرروز کمرنگ تر از قبل میشود. عنوان نمایشگاه اصالت خود را از دست داده، خصوصا در دهه ی اخیر که تاثیر نداشتن اصالت را در نحوه ی برگزاری و چیدمان، در بعضی گالری ها و موزه ها میتوان شاهد بود.
امروزه نمایشگاهها صرفا به یک مهمانی تبدیل شدهاند با مهمانان و میزبانان رنگارنگ و نقش آثار هنرمندان و چیدمان نادرست آنها در گالریها به ظاهر مزین کردن دیوارها است و در باطن غیر از آنست. با این نحوه برگزاری و جمع آوری نسنجیده آثار توسط کیوریتورهایی که گویا هیچ علم دقیق و درستی از این شغل ندارند و ذرّهایی احساس مسئولیت نمیکنند، هیچ لطفی در حق هنرمند و برای او انجام نمیدهند، بلکه ضررهای بسیاری نیز به او وارد خواهندکرد. این قبیل رویدادها صرفا به پرداخت مبالغی با عنوان ورودی نمایشگاه یا هزینه تبلیغات ختم خواهد شد. تزلزل موجود در نرخ های ورودی خود مشکلاتی را به همراه دارد، لازم به ذکر است که بیشتر تبلیغات مجازی از جانب گالریها رایگان صورت میگیرد.
کیوریتورهای ناکارآمد به بهانهی گرفتن رزومه عدّهایی از فارق التحصیلان تازه کار و تجربی کارها را که هنوز قدرت تشخیص را ندارند برای به نمایش گذاشتن آثارشان تشویق میکنند و در ادامه هیچگونه تبلیغی توسط گالری دار برای مطرح کردن هنرمند صورت نمیگیرد و صرفا به رد و بدل کردن یک رزمُه ختم میشود. گالریها به یک باره تبدیل به محلی مختص هنرمندان جهت معاشرتهای کوتاه شدهاند که پایان زود گذری به همراه خواهد داشت. این شرایط حاکم بر جوامع تجسمی در سراسر دنیا از اواسط قرن بیستم تا به امروز با ورود رویکردهای متفاوت در وادی هنر ( دادائیسم ، انتزاعی، هنر مفهومی و…) و نداشتن درک درست از هنر آوانگارد که توسط هنرمندان جوانتر شکل میگیرد، خود منجر به ایجاد تاثیرات مسموم میشود. این کارها از هیچ سبک و سیاق هنری بهره مند نیستند، حتی آنچه که هجو نامیده میشود.
به عبارت دیگر زشتی و زیبایی در دو دسته در کنار هم و در مقابل هم قرار گرفتند، ناگفته نماند که وجود این دو در کنار هم مفهوم هستی را ایجاد میکند. در عصر اکنون نیز مخاطبان بارها و بارها با اینگونه آثار که دگرگونی شخصیتی و ذهنی ایجاد میکنند، مواجه میشوند. هنرمندان و هنر دوستان علیرغم میل باطنی خود بازهم برای دیدن آثار به گالریها میروند ولی معمولا مخاطبهای نمایشگاهها در دوست، آشنا و هنرمندان همان نمایشگاه خلاصه میشود.
در ایران هنرمندی که درست کار میکند در کنج آتلیه خویش مشغول است و گالری داری که راه درست را پیش گرفته موانع بسیاری سر راهش قرار میگیرد. البته در بیشتر گالری ها دیگر، اثری از استاندارد های یک گالری خوب وجود ندارد. در تهران نیز بیش از ۱۹۰ گالری به صورت دولتی و خصوصی در حال فعالیت هستند. در بخش خصوصی همیاری و هم دلی با هنرمند کمتر به چشم میخورد. فقط محلی را به هنرمندان اجاره میدهند و گاهی برای مطرح کردن خود از اسم و رسم دیگر هنرمندان سوء استفاده میکنند.
همچنین وقتی واقعه ناخوشایندی در جهان پیش میآید به سرعت، مقدمات برگزاری انواع نمایشگاههای هنری فراهم میآید. در واقع این راهی را که بعضی از گالریدارها در بخش خصوصی پیش گرفتهاند، پایان خوشی برای آنها نخواهد داشت. زیرا با تاسیس اینگونه گالریها دیگر صحبت از فروش آثار و معرفی هنرمندان به جامعه پیش نخواهد آمد.
در نهایت میتوان گفت گالری داری شغلی با چهارچوب های خاص خودش است ولی امروزه برخی از آنها توسط اشخاصی احاطه شده و اداره می شود که هیچ دانش و بینشی در این خصوص ندارند و دیگر مسایل دنیای هنرهای تجسمی که پیشتر در مورد آنها صحبت شدهاست را به چالش میکشند،گاهی تخریب میکنند.
ناگفته نماند تعدادی گالری دار که کارآمد و انگشت شمار وجود دارند که در بخش خصوصی و هم دولتی در این عرصه به درستی کار میکنند.آثار را کارشناسی شده انتخاب و به روی دیوارهای گالریشان قرار میدهند و هنر و هنرمند برای آنها از جایگاه ویژه ایی برخوردار است. از اسم و رسم اشخاص استفاده نادرست به عمل نمیآورند. همکاریشان را در خصوص تبلیغات، معرفی هنرمند، برقراری روابط با مردم عادی که تا حدودی از دنیای هنر دور مانده اند، دریغ نمیکنند.
این استراتژی که بعضی از گالری دارها امروزه در پیش گرفتهاند، تنها خبر از یک واقع ناخوشایند میدهد و این احتمال را در پیش خواهد داشت، آن ها میخواهند همه چیز نابود شود و دیگر اسمی از هنر، حقیقت و زیباییاش به میان نباشد. پیشتر اشاره ایی شد به زشتی و زیبایی، بهتر است با نگاهی عمیق تر به جامعه و اطراف نگاه شود. تفاوتها و تناقضهای موجود به وضوح دیده میشود. تغییر رویه و از میان برداشتن نابلدان شروع شده. گویی روند کاری بازهم به تاریخ گذشته بازگشته است. پایه و اساس گالری و گالری داری کم کم رو به تغییربوده. پیشکسوتان این عرصه دست به کار شدهاند و جنبشی جدید به میان آمده. روند گالری داری که از دیروز تا به امروز فراز و نشیب های بسیاری را با خود به همراه داشته، به دنبال یافتن راهی برای رسیدن به یک ثبات کاری است.
۱_ احمدی، بابک، (۱۳۷۴)، حقیقت و زیبایی، چاپ اول.
۲_ پژوهش</جرد-لیبکی-اولین-گالری-هنری-لایپزیگ https://avammag.com/54237/
۳_www.academyhonar.com>625-apadana
۴ــhttps://fa.wikipedia.org/wiki/گالری_قندریز