همه چیز به پایان رسید و آغاز شد
نمایشگاه دیوانه می مانیم، یزدان عطار ، گالری مارلیک، رشت
نویسنده :ایمان نیکی
یزدان عطار با انتخاب عنوانی پرسش برانگیز، نقاشی هایش را به نمایش در آورد. عنوانی که شاید شور و کنجکاوی را به طور هم زمان در مخاطب برانگیزد. ممکن است مخاطب از خودش بپرسد: قرار است چه چیزی ببینم؟ این جمع دیوانگان( اشاره به دیوانه می مانیم) چه کسانی هستند؟
نقاشی ها بیشتر در قطع عمودی هستند. سطح کار پر از لکه ها، رنگ پاشی ها و ضربه های قلم موست. در بیشتر مواقع اولین بازیگوشی های نقاش با توده رنگ را بر روی بوم می شود حدس زد. لکه هایی گاه آبی رنگ که آغاز شدن تابلو را در خود حفظ نموده اند. اولین این لکه ها گذاشته شده اند، کمی بعد پراکنده شده اند و با رنگمایه های تیره یا مکمل همراه شده اند تا همانند چکه ای رنگ که در ظرف آب فرود می آید بر سطح بوم پخش شوند. در نقاشی های زیادی شیارها یی رنگی را می بینیم که مسیر بالا و پایین نقاشی را پرنموده اند. شیارها ستون هایی در کنار یکدیگر را تشکیل داده اند، شیارها نقاشی را مستحکم ساخته اند و از ترکیب بندی آن مراقبت می کنند.لکه های ریز و درشت با برجستگی هایی زیاد از دل این شیارها خود را بیرون کشیده اند سپس اتفاقی ناگهانی را می بینیم: یک تغییر مسیر لایه های رنگ یا لکه ایی که از فشردن قلم مو به یکباره سر بر می کشد. این لکه ها جایی وسط یکی از تابلوها فرشته ای با لباسی سفید را ظاهر می کنند که در آسمان در حال پرواز است و نام تابلو می شود« مسخ عشق» و در جایی دیگر هجوم لکه ها همچون هجوم برگ های پاییزی بر زمین یا مهاجرت گروهی پرنده در آسمان می شود. همه چیز در حال دگرگونی است و موسیقی که یزدان عطار بر روی بوم ساخته است رنگارنگ و پر از ریتم هایی با سرعت بالا که در جریان هستند. سرعت با تنوع همراه می شود.
نقاشی های یزدان عطار یک انگیزه شاعرانه دارند. علاقه زیادی به ریتم دارند و رنگ را آزادانه در خود راه می دهند. اولین جمله نوشته هنرمند در کنار این نمایشگاه به روشنی از علایق شعری او گواهی می دهد. عطار می نویسد« برای من آغاز تداعی کننده پایانیست که میخواهد زنده بماند.» تقریبا چیزی آرام نیست در جایی نقاش می نویسد و یک اشاره بیولوژیک می دهد و بدین ترتیب دیوانگی را با «ضربان قلب» انسان پیوند می زند. ترکیب ها از سرعت و تصادف حکایت دارند. جا برای اتفاق ها باز است. نقاشی های انتزاعی بیان محور عطار بر همین اتفاق ها تکیه دارند و آن ها را هدایت می کنند.
نقاشی های عطار با ترکیب بندی های مستحکم اتفاقات ریز و درشت بصری را در خود جای می دهند. هر تابلو به نظر قطعه ای است از یک جهان بزرگتر که نقاشی اجازه دیدن بخشی از این جهان را به ما داده است. در این جهان همه چیز در حال رشد کردن است و حتی قصد فوران کردن هم دارد. لحظات رنگی در هم فرو می روند و یک جهان دیگر را می سازند. یزدان عطار به سراغ طبیعت می رود بدون آن که چیز زیادی را از طبیعت بگوید. این رشد را تنها در نیروی زندگی و رشد گیاهان و جانوران می بینیم و فوران کردن را در بسیاری از اتفاقات که در جهان ما در حال رخ دادن است و ما بی اطلاع از آن هستیم. دیوانه می مانیم یک روایت و اشاره به این اتفاقات نادیده است که بی گمان از پس نقاشی بر می آید که چیزهایی از آن را بازگو کند. بوم های نقاشی به جای فاصله گرفتن از زندگی به سوی زندگی رفته از آن لایه برداری نموده و اکنون به ما این جهانی را که شاهد بوده است نشان می دهد. به همین دلیل است که در نقاشی ها و دیدن آن ها هم چیزهایی ناآشنا می یابیم و هم چه بسیار چیزهای آشنا که از بازی های کودکانه، قدم زدن های صبحگاهی، بازی نور بر پنجره هنگام صبح تا پوست درختان مسیر رفت و آمد مان در خیابان را ذهن می آورد.