واقعیت؛ امری بدیهی و غیرقابل انکار-حقیقت؛ باوری تغییرپذیر
نمایشگاه علی یحیایی، خوابهای سعدی
گالری شیرین ۱، ۱۶-۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۱
در نمایشگاه علی یحیایی در گالری شیرین، تصاویر محو میشوند عملی خلاف آنچه در اذهان عمومی، از عکس انتظار میرود. تا چند سال پیش از این، تار بودن و کمیِ وضوح در یک عکس، نشان از ایرادی در عکاسی و نمایندۀ حرفهای نبودنِ عکاس بود. اما اکنون در تصاویر نقاشی و عکاسی برخی هنرمندان و از جمله عکسهای علی یحیایی این اِشکال و ضعف، به هنری بدیع تبدیل میشود و برای خود، ذهنیت و اقدامی جدید را در هنر معاصر رقم میزند.
هنری که به نظر میرسد دستخوش پیشرفتهای علمی و اتفاقات اجتماعی نسبت به دانستهها و واقعیتها، در ذهنیت بسیاری از افراد شکل و رنگ خاصی مییابد. ظهور تکنولوژی جدید، درگیری انسان با محیط اطراف و کشف دریچههای جدید به دنیایی که تا چند سال پیش بسیار نامفهوم و درک ناپذیر مینمود، کشف کهکشانها و سیارات جدید که امکان حیاتی همانند زمین را در خود بروز مینمایند، بررسی زندگی موجودات دیگر در کره زمین و نگاه کردن به موجوداتی که تا همین دهه پیش از حضورشان بر روی کره زمین نشانهای دیده نشده بود، ساخت کامپیوترها و رباتها که حتی میتوانند سریعتر از انسان اطلاعات را بازنگری نمایند و به تجزیه و تحلیل دادهها در کسری از ثانیه بپردازند، همه و همه در کنار اتفاقات اجتماعی که هر روز تکتک افراد جوامع را؛ درگیر مسائل و کلنجار رفتن با حقیقت دیروز و واقعیت امروز میکند، سبب میشود که انسان با نگاه و تفکری دیگر به اطراف خود نگریسته و درگیر بین درست و نادرست، واقعیت و حقیقت، تفکراتش و وجودش در هالهای از ابهام قرار گیرد.
در این میان سرعت انتقال اطلاعات، آنچنان بالا رفته است که زمان دریافت و درک آنچه که اتفاق میافتد، از انسان گرفته میشود و بسیاری از آن دریافتها بصورتی محو در خاطرهها باقی میماند و یا با گذشت زمان حتی به فراموشس سپرده میشود. اکنون همین روند در کار هنرمندان نیز به منصه ظهور رسیده است. علی یحیایی یکی از این هنرمندان چندسالیست که این درگیری را در آثار خود به نمایش میگذارد. او برای بیان اندیشۀ خود، از وسیلهای استفاده میکند که خاصیت اصلی و واقعیت آن ثبت و شبیهسازی هر چیزی به غایت خود بوده است، و حتی میتواند با ویژگی شفاف سازی خود، از طبیعت نیز پیشی بگیرد و وضوحی شگفتیآور بیافریند.
اما در عکسهای یحیایی، این وضوح درهم میشکند، شکلها به لکه نزدیک می شوند و خاکستریهای متنوع به چند خاکستری انگشتشمار تبدیل میگردند. او از این هم پیشتر میرود. سیاه؛ به خاکستری کمی تیره و سفید؛ به خاکستری بسیار روشن تبدیل میشود و به این ترتیب از حضور سفید خالص و سیاه کامل در آثارش میکاهد. بدینگونه، تنها خاکستریهایی مشخص در آثار حکمفرمایی کرده و هویت لکه پیدا میکنند. اما روند محو شدن تا آنجایی پیش میرودکه اَشکال ماهیت خود را از دست ندهند. آدمی اگرچه وضوح شخصیت را ندارد و صورتش از چشم و ابرو و بینی و دهان که ویژگی ظاهری فرد را میسازند، عاری میشود اما همچنان پیکرۀ آدمی را نمایان میسازد. حیوان، هنوز حیوان است و درخت، همچنان درخت. هویتهایی که به صورتی جداییناپذیر پیش میروند.
هنرمند در آثارش گامهایی را برمیدارد که پیش از اینها در قرنها پیش توسط امپرسیونها در گذار از شبیهپردازی صرف پیش میرود و گاه حتی ترکیببندیها نیز با حضور طبیعت و آدمی در کنار هم یا بصورتی جداگانه بسیار به آثار امپرسیونیستها نزدیک میشود. به این ترتیب در ادامه نمایشگاه پیشین خود به خلق اثر میپردازد اما با تفاوتهایی بسیار آشکار. او همچنان که پرسش خود را در حضور شاعرانگی در تصاویر و افکار، پیش میراند، از سوژههای خود نیز فاصله میگیرد و از مکانی دورتر به ثبت آنها اقدام میکند. در این بین از حضور رنگ نیز اجتناب کرده و با کاهش و ملایم نمودن خاکستریها، گویی راز شناخت جهان را با تصوری ناگشوده در پرده ابهام قرار میدهد.
علی یحیایی اما در این مجموعه از آثار نیز، در ادامه روند پیشین، همچنان به دنبال جداسازی واقعیت و حقیقت در آثار خویش پیش میتازد. و در استیتمنت خود مینویسد: «به نظر میآید واقعیت آنگونه بر ما آشکار میشود که ما آن را از فیلتر جهان زیسته خود عبور دادهایم.» و با این جمله تداخل و درگیری واقعیت و حقیقت را در ذهن مخاطب به چالش میکشد و آنجا که باید نام حقیقت را پیش بکشد هنوز با واقعیت کلنجار میرود. او در تصاویر خود میخواهد که به “تقلیل تصویر واقعنما به تأثیرات بصری اولیه” دقت نموده تا شاید به “حقیقت لایههای پوشیده شده در امر واقع” پی بُرد. اما به نظر میرسد در تصاویر، همچنان واقعیت خود را بیش از آن مینمایاند که به خیال اجازه تصرف و وضوح تصویری دیگر دهد. هنرمند حتی از نامگذاری بر روی عکسها هم اجتناب میورزد تا شاید از هر تأثیری جز تصویر، بر مخاطب خودداری نماید اگرچه نام مجموعهاش را «خوابهای سعدی» انتخاب میکند تا گرایشش را به گفتههای او در واقعیت و خیال نشان دهد اما در انتهای متن استیتمنت خود، از شعر جامی کمک میگیرد که “پریرو تاب مستوری ندارد “، با اینحال هنوز عکسهایش با وجود کمی وضوح و حذف رنگ و تیرگیهای بیشمار، به واقعیت خود بسیار نزدیک هستند. پس هنوز نمیتوانند با فیلتر تجربیات و تخیلات شخصی مخاطب، از مرز بین واقعیت و حقیقت عبور نمایند و هر تصویر را برای هر ذهنیتی به تصویری جداگانه و داستانی دیگر بدل نمایند.