«هنرمند نه تنها چشمش که باید روحش را نیز تربیت کند»
«اگر بخواهم خودم رو وصف کنم، این کلمات رو به کار می برم: ثابت قدم و خستگی ناپذیر. ممکنه این به نظر عجیب بیاید اما حقیقت دارد … من همیشه هیجان زده و مشتاقم، قلبم همزمان احساسات مختلفی رو تجربه می کنه … قلب من سرشار از لذته. من زندگی را بی حد دوست دارم». واسیلی کاندینسکی
این بیانیه واسیلی کاندینسکی بهتر از هر اظهار نظر دیگری در مورد رویکرد هنری او صدق می کند. این متن در ابتدای نامه ای که او به گابریل مانتر (۱۸۷۷-۱۹۶۲) نوشته است به عنوان توصیف یک حرفه هنری فوق العاده آمده است. کاندینسکی زمانی به نقاشی روی آورد که قوانین و شیوه های قدیمی نقاشی در اروپا در حال نقد و ردشدن بود و هنرمندان در جستجوی زبان هنری جدیدی برای دوره نوین بودند. این زبان جدید برای او انتزاع بود.
واسیلی کاندینسکی، خواننده، ۱۹۰۳
او در ۴ دسامبر ۱۸۶۶ در مسکو به دنیا آمد: تنها پسر یک تاجر ثروتمند چای. او در سال ۱۸۸۶ به دانشگاه رفت و در سال ۱۸۹۳ دکترای خود را در رشته حقوق و اقتصاد اخذ کرد. یک سال پیش از آن ازدواج کرد و در دانشگاه مسکو به تدریس می پرداخت تا این که در سال ۱۸۹۶ پس از بازدید از نمایشگاه نقاشی های کلود مونه (۱۹۲۶-۱۸۴۰) و همچنین پس از دیدن اجرایی از ریچارد واگنر (۸۳-۱۸۱۳) به طور تمام وقت به حرفه نقاشی روی آورد. کاندینسکی، خود در این باره می گوید: “دو اتفاقی که زندگی مرا تحت تاثیر خود قرار داد و مرا ازعمق وجود تکان داد.”
واسیلی کاندینسکی، صحنه روسی، ۱۹۰۴
کاندینسکی در سی سالگی تصمیم گرفت تا به مونیخ، مرکز در حال رشد هنر در آن زمان، رفته و در آن جا زندگی کند. او در آن جا با هنرمندان و نقاشان مختلفی دیدارکرد. در آتلیه آنتون آزبه (۱۹۰۵-۱۸۶۲) طراحی آناتومی و مهم تر از آن، شیوه ای از تقسیم بندی در نقاشی را آموخت. این شیوه برگرفته و مشتق شده از سبک امپرسیونیسم بود به گونه ای که رنگ های با کنتراست را با هم می آمیخت به نوعی که هر رنگ توسط رنگ مکملش تشخیص داده می شد. گرچه این شیوه حس قوی ای از سنت فولکلور و عامیانه روسی کاندینسکی را به ما بازمی نمایاند، در سال های بعد نیز تکرار شد.
واسیلی کاندینسکی، یکشنبه، ۱۹۰۴
واسیلی کاندینسکی، نیمفن برگ، ۱۹۰۴
منابع:
Robinson, Michael, Kandinsky, UK, Flame Tree Publishing, 2006
www.wassilykandinsky.net